رفیق بی‌کلک... مادر!

پرشین خودرو: هر نوشته، شعر، اندوهنامه یا دلنوشته‌ای که گاهی روی بدنه اتومبیل‌ها دیده می‌شود، یا خبر از رازهای درون راننده‌ای دارد که فرمان آن اتومبیل در دست اوست یا بخشی از شخصیت فکری او است که این‌گونه متجلی شده است.

به گزارش «پرشین خودرو»، شاید هم فقط عبارتی است که موجب آمدن لبخندی خاطره‌آمیز بر لبان کسانی می‌شود که از کنار آن اتومبیل رد می‌شوند و آن را می‌خوانند. رفیق بی‌کلک، مادر؛ البته این معروف‌ترین عبارتی است که روی بدنه بسیاری از کامیون‌ها و نیسان‌ها و وانت‌بارها نوشته می‌شود و می‌توان در همین زمینه به برخی شعارها، شعرها، نکته‌های فلسفی و اخلاقی و مذهبی هم اشاره کرد، برای مثال این عبارات: - این امانت بهر روزی دست ماست در حقیقت، مالک اصلی خداست - برو کنار، قسط دارم - یادگار پدرم - سرویس مدرسه مرغ‌ها! - هیچ‌کس همراه نیست، تنهای اول! - مَردی مُرد - برو بچه، گیر نَده - هیچ‌کس یار نیست، همه بارند! - سبقت آزاد، حتی شما دوست عزیز! - نوکرتم ننه! - بابام گفته چپش نکن - بوق نزن، شاگردم خوابه - رادیات قلب من از عشق تو آمد به جوش - رفاقت تعطیل! - عاقبت فرار از مدرسه! - تا شقایق هست، تحمل باید کرد! - ز گهواره تا گور دنبال پول! - به خاطر دلم، ولم! - چرخ قلبم را با میخ نگاهت پنجر نکن! - دنبالم نیا، آواره می‌شی - همه از من می‌ترسند، من از نیسان آبی! - ناز نگات قشنگه - بحث ۳۰ یا ۳۰ ممنوع!! - رخش بی‌قرار! - با تو هرگز... بی‌تو عمرا - حالا که هر کی هرکیه، منم ماکسیمام! - بوق نزن راننده خوابه! - ورود آقایان ممنوع! - واسه همه لاتی، واسه ما شکلاتی - گشتم نبود، نگرد نیست - دست نزن، ۲۰ میلیون پولشه - دیگه پسر خوبی شدم! - انضباط- صفر- - به روز تنگدستی آشنا بیگانه می‌شود نویسنده با ذوق و دست به قلمی به نام بهنام اسفندیاری نیز با آوردن انبوهی از این شعارها و شعرها و دلنوشته‌ها یادآور شده است: این جملات و کلمات گوشه‌ای از نوشته‌های عجیب و غریب روی بدنه و شیشه انواع خودروهای سبک و سنگین است که در گذشته‌های نه‌چندان دور دیده می‌شد (و هنوز هم دیده می‌شود) مانند: - تو که در سفری برو به سلامت! -ای که مشتاق منزلی، مشتاب! - غم مخور و کم مخور! - دنیا وفا نداره! - تا گوساله گو بشه- دل صاحبش اُو بشه شعر و ادبیات قوم بنی‌هندل! «بنی‌هندل» در عرف ادبیات عهد قاجار و دهه‌های قبل به همین رانندگان می‌گفتند و علت نهادن این نام به صنف رانندگان دیروز این بوده که اتومبیل‌ها از زمانی که به ایران وارد شدن «سوئیچ» یا وسیله‌ای دیگر برای روشن شدن و حرکت کردن نداشتند و به‌وسیله قطعه‌ای آهن به نام هندل روشن می‌شدند، آهنی که یک‌سر آن داخل زبانه‌های بیرون مانده از گیربکس می‌رفت و با هندل به حرکت و گردش در می‌آمد و با زدن چند هندل روشن می‌شد، در غیر این صورت باید دوستان و همسایه‌ها کمک می‌کردند و اتومبیل را آن‌قدر هُل می‌دادند تا روش می‌شد، از این‌رو به آنها قبیله یا قوم «بنی‌هندل» می‌گفته‌اند. این قبیله یا قوم از دیرباز اصطلاحات و ابزار زبانی ویژه خودش را داشته و با استفاده از ترکیبات زبانی خودش با اطرافیان حرف می‌زده و ارتباط برقرار می‌کرده است و در بلندمدت دارای نوعی ادبیات شفاهی به نام «ادبیات بنی‌هندل» شده است. ادبیاتی که به گفته یکی از محققان آن «ابراهیم هرندی»، اکنون بخش نمایانی از ادبیات شفاهی ماست. او در مقاله پژوهشی خود در این‌باره که در آذرماه ۱۳۸۹ به ثبت رسید و منتشر شده، نوشته است: ادبیات «بنی هندل» بخش نمایانی از ادبیات شفاهی ایران است. این ادبیات دربرگیرنده فرهنگ رانندگان کامیون‌های بیابانی و سنت «شوفری» و «شاگرد شوفری» است. «بنی‌هندل» عنوانی که برخی از رانندگان کامیون‌ها در دوره پهلوی به خود دادند، صنف ویژه‌ای در کشورهای پیرامون است. این ویژگی از آن‌روست که رانندگان، از رانندگان تاکسی گرفته تا رانندگان تریلرهای غول‌پیکر، همگی در روند شکل‌گیری جامعه نیمه مدرن ایران دست داشته‌اند. فرهنگ شفاهی، فرهنگ مردم و آینه تمام‌نمای آرمان‌ها، آرزوها، پندارها، انگاره‌ها، نیازها، رفتارها و کردارهای همگانی است. این فرهنگ، برون‌تابِ ساختار اندیشگی و عاطفی قومی و گنجینه ارزشمندی برای پژوهش‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی در هر جامعه است. آگاهی، جانمایه فرهنگ مدرن است؛ آگاهی از آنچه که هست و از آنچه که باید باشد. از این‌رو، این فرهنگ آرمان‌گرا و کمال جوست و انسان و جامعه را نه بدانگونه که هست، بلکه بدان‌گونه که می‌پندارد «باید باشد» تعریف و تفسیر می‌کند. اما فرهنگ شفاهی و اتابِ آنچه که هست، در قالب افسانه، لطیفه، مَثل و مَتل است. شعرها، شعارها، لطیفه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و دیگر گویه‌های مردم‌پسند در هر جامعه، کلید رهیابی به بسیاری از ارزش‌ها، آرمان‌ها، بنیان‌های اخلاقی و الگوهای رفتاری مردم در آن جامعه است. افزون بر این، برخلاف فرهنگ مدرن که در هر دوره تنها نماینده جهان‌نگری نخبگان جامعه است، فرهنگ شفاهی نمایانگر خلق و خوی مردم در تمامیت آن است. در تاریخ ادبیات فارسی بسیارند شاعران داستان‌پرداز و دبیرانی که در کارهای‌شان اثری از دورانی که در آن می‌زیسته‌اند، دیده نمی‌شود. امروز می‌توان از شاعرانی نام برد که با بررسی شعرشان می‌توان پنداشت که انگار در سده‌های گذشته می‌زیسته‌اند. در بسیاری از این آثار، حتی خود پدیدآورنده اثر نیز غالب است. همچنین بیشتر کارهای این‌گونه شاعران و نویسندگان، خالی از بار اندیشگی، ارزش تاریخی و اطلاعات مردم‌شناسی است. کمبود این‌گونه اطلاعات در آثار مدون، ارزش فرهنگ شفاهی را در ترابری باورهای فرهنگی از زمانی به زمان دیگر بیشتر می‌کند. این نوشته، نمونه‌ای از ادبیات شفاهی است که کارمایه آن شعرها و شعارهایی است که در ایران بر بدنه برخی خودروها، به‌ویژه کامیون‌ها و اتوبوس‌ها می‌نویسند، شاید بشود این‌گونه شعرها و شعارها را در یک دسته‌بندی اختیاری به ۳ گروه بخش‌بندی کرد: دینی، فلسفی و اندرزی! ادبیات پرفضیلت بنی‌هندل! گاه تک‌بیت‌های جهت‌دار و جالبی هم در ادبیات فولکلور رانندگان در حوزه «حفظ ناموس» در سال‌های گذشته بر بدنه برخی اتوبوس‌ها، کامیون‌ها و وانت‌بارها دیده شده است که حکایت از حس غرورآمیز یک جامعه مردسالار و داش‌مشدی دارد و بیشتر بر این نکته تکیه دارد که باید برای حفظ ناموس تا پای جان ایستادگی کرد، البته بسیاری از تک‌بیت‌های نوشته شده در این زمینه از شاعران یکی دو قرن اخیر است که برخی از این تک‌بیت‌ها را برایتان آورده‌ایم. «هر که افتد نظرش در پی ناموس کسی پی ناموس وی افتد نظر بولهوسی» البته اگر به بیت زیر هم دقت کنید ضمن اینکه متوجه فضای غم‌انگیز آن هستید، می‌توانید تاکید راننده را به غم‌زدودن از چهره دیگران به وضوح تماشا کنید: - تا توانی رفع غم از خاطری غمناک کن در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن و البته ابیات جالب دیگر مثل اینها: - کمال و فضل و بزرگی به حسن ظاهر نیست به حسن سیرت اگر می‌توانی انسان باش - چراغ ظلم ظالم تا دم محشر نمی‌سوزد اگر سوزد، شبی سوزد، شب دیگر نمی‌سوزد - دوست می‌دارم اگر گل نیستم خاری نباشم بار بردار ار نی‌ام بر دوش کس باری نباشم یادتان هم باشد که روی بدنه برخی اتومبیل‌ها به‌ویژه کامیون‌ها و وانت‌بارها بیت‌های زیادی نیز در ستایش و اهمیت کار و کوشش و ارزش دانش‌اندوزی با این مضامین آمده است: - قلم گفتا که من شاه جهانم قلم‌زن را به دولت می‌رسانم - تا توانی می‌گریز از یار بد یار بد، بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر دین و بر ایمان زند - بد خواه کسان به هیچ مقصد نرسد یک بد نکند تا به خودش صد نرسد! - من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من تو نیک نبینی و به من بد نرسد - لوطی تو برو لقمه خود گاز بزن کم پشت سر خلق خدا ساز بزن بیمه ابوالفضل(ع)، بیمه امام رضا(ع) تمام نوشته‌ها، نت‌برداری‌ها و حتی پایان‌نامه‌های متعدد دانشگاهی که درباره چگونگی وقوع این رخداد فرهنگی عامیانه تهیه و جمع‌آوری شده، حتی ردپایی کوچک هم از وقوع نخستین نوشته‌ها بر بدنه اتومبیل‌ها به‌دست نمی‌آید. تنها عباراتی چون «بیمه ابوالفضل» است که از دیرباز حتی بر بدنه برخی اتومبیل‌های دولتی هم دیده می‌شده و در این رهگذر شخصیت لوطی صفت و عیارانه‌ای که در بسیاری از رانندگان بیابانی دیده می‌شد باعث رونق چنین نوشته‌هایی روی بدنه اتومبیل‌ها شده است و آن‌دسته از رانندگان هم که به پرداخت بیمه برای اتومبیل خود تمایل چندانی نداشتند روی بدنه اتومبیل خود شعار بیمه‌گرایی نزد ائمه‌اطهار(ع) را ثبت می‌کرده‌اند و اسامی «امام حسین(ع)»، «حضرت عباس(ع)»، «امام رضا(ع)» و دیگر مقربان درگاه الهی را بر بدنه اتومبیل می‌نوشتند و خود را از دریافت و پرداخت هرگونه خسارت و حق بیمه معاف می‌کردند. البته این رانندگان قسمتی از درآمد سالانه خود را نذر ائمه و دیگر مقدسان کرده و در راه آنها خرج می‌کردند. به‌طور مثال «حاج‌عباس قلیان‌نژاد»، از کامیون‌داران معروف کاشان که کامیون خود را «بیمه ابوالفضل» کرده بود، سالی چند گوسفند در راه آن حضرت نذر می‌کرد و گوشت آن را بین فقرا و بینوایان تقسیم می‌کرد و یا سالی چند روز روضه‌خوانی «حضرت عباس» در مسجد محل برپا می‌کرد. قانون نوشتن روی بدنه اتومبیل اگرچه کمتر دیده شده یا شنیده شده است که پلیسی، راننده‌ای را به خاطر ثبت و نوشتن کلمات یا جملات روی بدنه اتومبیل جریمه کند و اتومبیلی را متوقف و به پارکینگ بفرستد، با این حال نوشتن روی بدنه اتومبیل‌ها به هر دلیلی جرم محسوب می‌شود و طبق ماده ۲۰۷ آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی، نصب هرگونه علائم و پلاک‌های متفرقه و همچنین الصاق یا نصب هر نوع آگهی، نوشته، عبارت و ترسیم نقوش روی شیشه‌ها یا بدنه خودرو و مانند آن را ممنوع دانسته است. بند مربوط به نوع جریمه برای این تخلف رانندگان دارای کد ۲۰۶۹ بوده و جریمه‌های ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار ریالی برای هر یک از نوشته‌های روی بدنه اتومبیل‌ها درنظر گرفته شده است. قانونی که متعلق به سال‌های پیش است و در سال‌های اخیر نیز فقط قیمت آن کمی بالاتر رفته است، با این حال کمتر شاهد برخورد پلیس با این تخلف آشکارتر از همه تخلف‌ها هستیم. گویا خود افراد پلیس هم چندان بدشان نمی‌آید که گاهی برخی از این نوشته‌ها را بخوانند، لبخندی بزنند و آن را به حافظه بسپارند. «سرهنگ طیاری» که سال‌هاست از سمت خود در اداره راهنمایی و رانندگی بازنشسته شده در این‌باره دفترچه یادداشت پر از خاطره‌ای دارد و می‌گوید: «مدت‌ها در عوارض تهران – کرج و مدت‌ها در عوارضی سه‌راه سلفچگان و سال‌ها نیز در عوارضی جاده‌های مشهد و جنوب کشور خدمت کردم و هر وقت شعری یا مطلبی جالب روی بدنه اتومبیل‌ها می‌دیدم آنها را به خاطر می‌سپردم و در منزل آن را در دفترم یادداشت می‌کردم. او برخی از این نوشته‌ها را از روی دفترچه‌اش می‌خواند و به صمت می‌گوید: البته اینها معروف هستند و شاید بسیاری از مردم آنها را خوانده باشند، بعضی از آنها هم دیگر از یاد مردم رفته است. برای مثال؛ - بوق نزن ژیان! - می‌خورمت! - عشق آمد و گفت، بی‌سوادم! - قربان وجودت، که وجودم ز وجودت، به وجود آمده مادر - شتاب مکن، مقصد خاک است - تو هم قشنگی عزیزم! - کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت (که البته برگرفته از یکی از شعرهای نگارنده گزارش است که سال‌ها پیش در مجله اطلاعات هفتگی چاپ شد) منبع: روزنامه صمت
کد خبر 47105

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha