کد خبر 37048
۲۷ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۴

پرشین خودرو: مرجانه گلچین زیاد اهل مصاحبه نیست. خودش میگوید: «این كم مصاحبه كردن من به این خاطر است كه به شدت از حاشیه گریزانم دلم نمیخواهد حرفی بزنم كه طور دیگری از آن برداشت شود.»

به گزارش «پرشین خودرو»،  اما خب خوشبختانه او در مراسم اختتامیه سریال «شاهگوش» روی ما را زمین نینداخت و در اوج شلوغی و سر و صدا با ما به گفتگو نشست. در صدایش میتوانی براحتی ردپایی از نقشهایش را جستجو كنی و در نگاهش هم یك خونسردی توام با شیطنت موج میزند. گفتگوی ما را بخوانید.

 -همان مرجانه ام

 این كه میگویید بعد از گذشت سالها چه تغییری كردم باید بگویم تغییر خاصی به لحاظ رفتاری نكردم، عمدهترین تغییری هم كه در من ایجاد شده بر اثر گذر زمان بوده است مثل هر فرد دیگری گذر زمان باعث شده كه در قیاس با گذشته شیطنتهایم كمتر شود و با خونسردی بیشتری رفتار كنم.

 -طعم دو جنس شهرت! را چشیدم

 طی سالهای اخیر من طعم دو جنس متفاوت شهرت را چشیدهام، در دهه شصت به خاطر بازی در فیلمهای درام بیشتر من را به عنوان یك ستاره جوان میشناختند. اما خب بعد از مدتی وقفه و حضور دوباره در عرصه بازیگری با سریال «بزنگاه»، مسیر حرفهای من تغییر پیدا كرد و من نقش زنهایی را بازی كردم كه تا به آن روز، نظیرش كمتر در تلویزیون دیده میشد، این نقش هم به مانند نقشهای گذشته حسابی به دل مخاطبان نشست و باعث شد شهرت را از جنس جدیدی تجربه كنم، اینبار هم مثل دهه شصت مخاطبان بازیهای من را دوست داشتند و به كارهایم توجه نشان میدادند.

رازهایی از زندگی شخصی مرجانه گلچین

-كلیشه نشـدم، امـا...

 این كه میگویید شاید بازی در نقشهای اخیرم باعث شده كه كلیشه بشوم، باید بگویم با بخشی از این سوال موافقم و بخشی دیگر نه...، دلیلش این است كه وقتی شما یك نقش را خوب ارائه میدهید و مخاطب از شما میخواهد كه این نقش را تكرار كنید و از طرف دیگر پیشنهادهایی هم كه به شما میشود همه از این جنس است چارهای دیگر ندارید به جز اینكه این موضوع را بپذیرید و تصمیم بگیرید كه این نقشها را به نوعی امضا برای خودتان بدل كنید و در هر اثری بخشی از آن را به كار بگیرید، فكر میكنم این موضوع باعث میشود شما به آن مفهوم عام به كلیشه دچار نشوید، بسیاری از كمدینهای معروف در دنیا هم، امضاهای خودشان را در بازیهایشان داشتند، اما خب؛ بدم هم نمیآید فضا به گونهای فراهم شود كه بار دیگر بتوانم نقشهایی در فضاهای متفاوت را هم بازی كنم.

 -دلم برای نقش جدی تنگ شده

 بالاخره هر بازیگری دوست دارد در قالبهای متفاوت خودش را محك بزند، در ابتدای فعالیتم در عرصه بازیگری هم این موضوع را ثابت كردم كه میتوانم در قالبهای مختلف بازی كنم، اما خب این روزها اكثر نقشهایی كه به من پیشنهاد میشود در قالب كمدی است. بدم نمیآید فضایی ایجاد شود كه بار دیگر فضای جدی را تجربه كنم و ایفاگر یك نقش متفاوت باشم.

رازهایی از زندگی شخصی مرجانه گلچین

-خطر! میانسالی نزدیك است

نمیتوان این نكته را نادیده گرفت كه در ایران بازیگران به ویژه خانمها وقتی به دوره میانسالی میرسند، خطر دیده نشدن تهدیدشان میكند! چرا كه معمولا برای زنها در این سال، نقشهای خوبی نوشته نمیشود، اكثر نویسندهها و كارگردانها، آنها را به آشپزخانه تبعید میكنند و نقشهای كلیشهای را برایشان در نظر میگیرند، در حالی كه در دنیا چنین نگاهی وجود ندارد و بازیگرها در میانسالی تازه به اوج شكوفایی در بازیگری میرسند.

 -مادر نشدم!!

 «من مادر نشدم.» این جمله شاید خیلی كوتاه باشد اما تصمیمگیری برای آن كار راحتی نبود اما تصمیمی بود كه گرفتم. دلیلش هم این بود كه من عاشق كارم بودم و این وقف بودن در كار با مسئولیت مادریام در تضاد بود. به خودم میگفتم، بچه رسیدگی و پرستاری میخواهد و نمیتوان او را به بهانه كار به حال خود رها كرد.

 -مگر میشود یك شمالی دستپختش بد باشد

 شمالیها دستپختشان خوب است، این را هر كسی كه یكبار مهمان سفره یك شمالی باشد، تایید میكند، درست به خاطر همین قانون هم باید بگویم من دستپختم خوب است. البته بخشی از این موضوع به این خاطر است كه من با عشق و علاقه خاصی غذا درست میكنم و معمولا برای این كار وقت میگذارم، شاید به خاطر همین هر كسی دستپخت من را میخورد از آن تعریف میكند هر چند برخی میگویند این دستپخت خوب در ما، ریشه وراثتی دارد، چون مادر و خواهرهای من هم دست پخت خوبی دارند .همچنین من عاشق پخت غذاهای ایرانی هستم و در خانهام هم همیشه غذاهای ایرانی درست میكنم.

رازهایی از زندگی شخصی مرجانه گلچین

-فصل تازه برای من

در مقطعی حس كردم كه نیاز به استراحت دارم، به همین خاطر به انگلیس و نزد خواهر و برادرهایم سفر كردم، در طول آن دورانی كه از بازیگری دور بودم از مرحله جوانی عبور كردم و به میانسالی رسیدم، بعد از بازگشتم خیلی نگران بودم، با خودم میگفتم دیگر نمیتوانم به روزهای اوج گذشتهام بازگردم اما انتخاب هوشمندانه رضا عطاران در سریال «بزنگاه» باعث شد فصل تازهای در بازیگری من رقم بخورد.

رازهایی از زندگی شخصی مرجانه گلچین

-عاشق سبزیجاتم

 من به طبخ غذا در خانه اهمیت زیادی میدهم، حس میكنم غذا درست كردن در خانه ضمن ارزش سلامتی، باعث میشود كه شما از بیماری دور شوید و از همه مهمتر باعث میشود اعضای خانواده هم دور هم جمع شوند، شاید به خاطر همین موضوع هست كه همیشه سعی میكنم در خانه غذا درست كنم و كمتر به رستوران بروم.

-نقشهایم را در خیابان پیدا میكنم

 خیلیها به من میگویند این نقشهایی كه شما بازی میكنید، خیلی واقعی هستند، مثلا خاله یا عمه و... دقیقا همان خصوصیات را دارند، چكار میكنید كه نقشهایتان آنقدر واقعی از آب در میآید.

شاید بخشی از این موضوع به این خاطر است كه من نقشهایم را از دل جامعه انتخاب میكنم و به قانون «خوب دیدن» در بازیگری عمل میكنم، من همیشه در كوچه و خیابان به حركات مردم دقت میكنم و آنها را با دقت به ذهنم میسپارم و همین موضوع باعث میشود كه نقشهای من به مردم جامعه نزدیك شود، چون در واقع وام گرفته از آنهاست.

 -«شاهگوش» اعتماد مردم را برگرداند

خوشبختانه پخش سری پایانی شاهگوش هم به پایان رسید. میگویم خوشبختانه چون بدبینیهایی كه در وادی ساخت سریالها در شبكه نمایش خانگی به وجود آمد، باعث شده بود مردم نسبت به این سبك سریالها بیاعتماد شوند، اما خوشبختانه سریال شاهگوش ما را سرافراز كرد.

 تجربه كار با داوود میرباقری در این سریال برای من بسیار شیرین بود و باعث شد كه من شاهگوش را بسیار دوست داشته باشم، قصه سر راست و جذاب این كار در كنار كارگردانی خوب آقای میرباقری و بازی همكاران عزیزم این كار را به یاد ماندنی كرد. خاطره خوش از این سریال باعث شد، تصمیم بگیرم بار دیگر در یك سریال دیگر ویژه شبكه نمایش خانگی بازی كنم.

رازهایی از زندگی شخصی مرجانه گلچین

-بازیگری جلوی موسیقی را گرفت

 رشته تحصیلی من موسیقی است و به همین خاطر بعد از بازیگری به موسیقی علاقهمندم هر چند كه وقف شدن من در بازیگری باز هم مانع از آن شد كه به موسیقی به شكل حرفهای بپردازم. همان طور كه میدانید، من در دانشگاه موسیقی تئاتر خواندم و فارغالتحصیل شدم.

 -مهر و مدرسه را دوست دارم

نزدیك روزهای مدرسه كه میشود، قلبم به تپش در میآید، باور میكنید، قلبم میتپد! حتی شبها كه میخوابم، به عشق دوران كودكی و خاطرات زیبای آن روزها میخوابم و خاطرات كودكیام را مرور میكنم.

 یاد همكلاسیهایم میافتم، به خودم میگویم كه الان كجا هستند، چه كار میكنند، آرزو میكنم سال تحصیلی 93، سال خوبی برای بچهها باشد... به من كه آن روزها خیلی خوش میگذشت و خاطرات خوبی از آن زمان دارم، راستش را بخواهید همنسل های من یادشان میآید، مدرسه رفتن را خیلی دوست داشتیم و حالا كه فكر میكنم متوجه میشوم كه چرا آن زمان مدرسه رفتن برای ما لذتبخش بود، به خاطر صداقت دوران كودكیمان بود...

منبع: خانواده سبز

کد خبر 37048

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha