کد خبر 69762
۲۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۷

پرشین خودرو: «ویکتور لوستیگ» در چهارم ژانویه 1890 در خانواده ای متوسط در شهر بوهمیای کشور چک متولد شد.

به گزارش«پرشین خودرو»، «ویکتور لوستیگ» در چهارم ژانویه 1890 در خانواده ای متوسط در شهر بوهمیای کشور چک متولد شد.

 
از همان کودکی ثابت کرد پسری با هوش و بسیار زیرک است. پدر ویکتور لوستیگ شهردار شهر کوچک هاستین در کشور چکسلواکی بود و ویکتور تحت مراقبت های شدید پدرش بزرگ شد، اما کاملا واضح بود که او کودکی است که میل شدیدی برای مشکل درست کردن دارد.

در 19 سالگی هنگامی که برای ادامه تحصیلات دانشگاهی در پاریس به سر می برد به خاطر هوش سرشارش تبدیل به یک قمارباز حرفه ای در بازی پوکر و بیلیارد شده بود. او جوانی بسیار شوخ طبع و چرب زبان بود.

به هرحال  او در 19 سالگی کم کم درس و دانشگاه را کنار گذاشت و با نام های مستعار زیادی در سراسر اروپا شروع به ارتکاب جرایم کوچک و بزرگ کرد اما با اسم ویکتور لوستیگ در کشتی های کروز اقیانوس اطلس سوار می شود و به خاطر اینکه به پنج زبان چک، آلمانی، انلگیسی، فرانسوی و ایتالیایی تسلط کامل داشت به راحتی با مسافران ثروتمند این کشتی های تفریحی رابطه برقرار می کرد و آن ها را با چرب زبانی به قمار کردن و شرط بندی دعوت می کرد و هر دفعه با ترفند جدیدی برنده تمام آن شرط بندی ها می شد که از این راه پول زیادی به  جیب زد. زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید تصمیم گرفت به ایالات متحده برود و زندگی و پول درآوردن در آن قاره وسیع را نیز تجربه کند.
 
 بزرگ ترین کلاهبردار اروپا

فروش برج ایفل

یکی از مهم ترین کلاهبرداری های ویکتور لوستیگ در آمریکا در سال 1922 اتفاق افتاد و آن زمانی بود که این جوان چرب زبان در راه رفتن به ایالت میسوری به مزرعه ای رسید که از آن بسیار خوشش آمد و قصد کرد آن جا را بخرد. بنابراین با نام مستعار رابرت دووال دست به کار شد.

او اوراق قرضه آمریکا را با ارزش 22 هزار دلار جعل کرد و مرد مزرعه دار را با چرب زبانی قانع کرد تا اوراق قرضه جعلی 22 هزار دلاری را در عوض مزرعه 10 هزار دلاری اش به او بفروشد، البته شرطی که برای مزرعه دار گذاشت این بود که باید باقیمانده پول اوراق قرضه را به صورت نقد به وی برگرداند.

معامله انجام شد و ویکتور به سرعت به شهر کانزاس رفت تا هیچ ردپایی از او پیدا نشود.

در سال 1925 چندین سال بعد از پایان جنگ جهانی اول، دوباره به پاریس بازگشت و در یک هتل اقامت کرد.

او در حال برنامه ریزی برای انجام یک کار دیگر بود، یک روز که در لابی هتل نشسته و در حال خواندن روزنامه بود ناگهان به مقاله ای برخورد که نظرش را بسیار جلب کرد، در مقاله نوشته شده بود برج ایفل در سال های جنگ جهانی دچار خرابی های زیادی شده و به خاطر خرابی ها و صدماتی که جنگ به شهر وارد کرده یا باید برج معروف به مکانی دیگر انتقال یابد یا باید کاملا بازسازی شود که البته هزینه انجام هر دو کار بسیار بالا و کمرشکن است و درواقع برای دولت در حال حاضر امکان انجام هیچ کاری وجود ندارد.
 
 بزرگ ترین کلاهبردار اروپا

ویکتور با خواندن این مقاله نقشه جدیدی به فکرش رسید، او با جعل اسناد دولتی که نشان می داد وی معاون مدیر اداره پست و تلگراف کل فرانسه است.

شروع به دعوت یک گروه کوچک از خریداران ضایعات آهن و تجار آهن معروف به فرانسه کرد.

ویکتور شش نفر از این تجار آهن را به پاریس دعوت کرده و آن ها را به بزرگ ترین و معروف ترین هتل پاریس که بیشتر ملاقات های مهم اقتصادی و سیاسی در آن جا انجام می شد دعوت کرد و در جلسه ای به این تجار گفت به دلیل این که برج ایفل باید بازسازی شود و هزینه آن برای دولت بسیار بالاست بنابراین مقامات تصمیم گرفته اند آن را به یکی از فروشندگان ضایعات آهن بفروشند. اما به خاطر این که این تصمیم ممکن است با مخالفت مردم رو به رو شود بهتر است تا پایان معامله این قضیه مخفی بماند و هیچ کس به غیر از آن شش نفر از این قضیه چیزی نداند.

به هر حال این کلاهبردار معروف فردای روز جلسه با یکی از تجار به نام آقای پراسون که پول و تجربه کمتری داشت ملاقات کرد و غیرمستقیم به وی گفت حاضر است در برابر گرفتن یک رشوه بزرگ برج ایفل را به او بفروشد.

لوستیگ بعد از انجام این معامله بزرگ و سودآور به همراه پول های نقدی که از فروش برج ایفل و همچنین گرفتن رشوه از آقای پراسون به دست آورده بود به سرعت از شهر خارج شد تا توسط پلیس شناسایی نشود اما چندروز بعد آقای پراسون که برای خراب کردن برج ایفل چندین نیرو فرستاده بود متوجه شد چه کلاه بزرگی سرش رفته و خجالت زده به پلیس مراجعه کرد و کل داستان را برای آن ها تعریف کرد.

یک ماه بعد از این ماجرا، ویکتور لوستیگ که پول زیاد به مذاقش خوش آمده بود به پاریس بازگشت تا دوباره با ترفندی مشابه قبل برج ایفل را بفروشد اما این بار خریداران چشم های شان باز شده بود. بنابراین به سرعت به پلیس خبر دادند و آقای کلاهبردار نیز برای این که گیر پلیس نیفتد مجبور به فرار شده و به آمریکا رفت.

دستگیری

مرد شاید در آمریکا نیز دست از کلاهبرداری ها و فریب مردم برنداشت و در سال 1926 تعدادی دستگاه چاپ را که با چوب ماهون درست شده بود به عنوان دستگاه چاپ اسکناس 100 دلاری به مردم ساده لوح و زودباور فروخت. ویکتور ادعا داشت این دستگاه می تواند هر شش ساعت یک اسکناس 100 دلاری چاپ کند و هر دستگاه را به قیمت 35 هزار دلار فروخت. اما دستگاه در شش ساعت اول یک اسکناس 100 دلاری چاپ می کرد و 12 ساعت بعد فقط دو اسکناس دیگر چاپ می کرد و بعد از آن دستگاه از کار می افتاد تازه آن موقع بود که مردم می فهمیدند چه کلاهی سرشان رفته اما دیگر دیر شده بود و کلاهبردار زیرک کیلومترها از آن ها دور شده بود.
 
 بزرگ ترین کلاهبردار اروپا

به هر حال مرد شیاد هشت سال بعد نیز به کلاهبرداری و فریب دادن مردم به طرق مختلف در آمریکا مشغول بود تا این که در سال 1934 پلیس فدرال با گذاشتن یک تله برای این کلاهبردار و با کمک گرفتن از سرویس مخفی و تیم ویژه پلیس موفق شد او را شناسایی و دستگیر کند.

او در هنگام بازداشت فقط یک چمدان همراه داشت که پر از لباس های مارک دار گرانقیمت و اسناد و مدارک جعلی بود. همچنین پلیس در جیب کتش یک کلید پیدا کرد و بعد از بررسی های انجام شده معلو شد کلید مربوط به یک صندوق امانات در ایستگاه مترو است که درون صندوق امانات 51 هزار دلار پول نقد و تعدادی اسناد جعلی وجودداشت.

سرانجام در دسامبر 1935 ویکتور لوستیگ به خاطر کلاهبرداری های زنجیره ای به 15 سال حبس محکوم شد اما هنگام انتقال به زندان موفق به فرار شد.


وی چند روز بعد دوباره دستگیر شده و در نهایت به زندان آلکاتراز فرستاده شد. گفته می شود که این کلاهبردار حرفه ای در مارس 1947 در سن 57 سالگی به دلیل ذات الریه درگذشته است اما در بعضی منابع نوشته شده به خاطر سکته مغزی جان خود را از دست داده است.به هر حال از ویکتور لوستیگ به عنوان بزرگترین کلاهبردار تاریخ اروپا و تنها فردی که توانسته با دوز و کلک برج ایفل را بفروشد یاد شده است.

 

 

 

منبع: برترین ها

کد خبر 69762

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha