خطیها، چای ته لیوانها را سر میکشند و باهم خوش و بشی میکنند و سراغ کارشان میروند. از فاصله چند متری هم میشود حرفهایشان را شنید: «ممد سرسیلندرت چی شد؟ اونجا که آدرس دادم رفتی؟»، «این زنه که کیفش مونده بود، اگه اومد بفرست پیش موسی!»، «انقلاب یه نفر.» این آخری را البته باید واقعاً داد بزنند اما باقی حرفهایشان هم همینجور است.