انعکاس حادثه اتوبوس دانشگاه آزاد در روزنامه های امروز

پرشین خودرو: حادثه واژگونی اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه آزاد‌ به فوت 9 تن از آنان منجر شد. آینده سازانی که هزاران امید و آرزو را با خود به زیر خاک بردند و برای یک عمر خانواده هایشان را داغدار کردند، در صورتی که با کمی مسوولیت پذیری در استاندارد سازی جاده ها، کارشناسی در ابعاد مهندسی راه ها و نوسازی سرویس رفت و آمد قابل پیشگیری بود.

به گزارش پرشین خودرو به نقل از ایرنا، دانشجویان دانشگاه آزاد قربانیان جاده های بی رحم، زلزله بم، غمی به بلندای تاریخ و مدیریت پسماند تاثیرگذار بر بخش های اقتصادی» از جمله مهمترین موضوعات اجتماعی و فرهنگی محسوب می شود که در مطبوعات امروز (چهارشنبه) برجسته شده است.

** دانشجویان دانشگاه آزاد قربانیان جاده های بی رحم

روز گذشته تصادف یک اتوبوس و جان ‌باختن 9 تن در جریان این حادثه شوک بزرگی را به جامعه وارد آورد، حادثه‌ای که نه در جاده‌ های بین ‌راهی بلکه در شهر تهران در محوطه متعلق به دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد رخ داد و تعدادی از دانشجویان این دانشگاه جان باختند.

روزنامه «ایران» با درج یادداشتی با عنوان «آخر مسیر دانشجویان» می نویسد: واژگونی اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی آنقدر تلخ بود که هرکسی با شنیدنش غمگین و حتی خشمگین شد. در شبکه‌ های اجتماعی هر دو حس را بین کاربران می‌شد دید؛ غم بابت سرنوشت دانشجویان و خشم بابت کم کاری مسئولان در مراقبت از دانشجویان. خبرنگاران تلاش می‌کردند هر لحظه اخبار، آمار و عکس‌های جدید از حادثه را منتشر کنند و کاربران دیگر هم آنها را بازنشر می‌کردند. بحث درباره علت این اتفاق هم داغ بود. مثل احتمال سکته راننده اتوبوس که بسرعت شایعه‌اش در فضای مجازی پخش شد و کاربرانی سعی می‌کردند با تحلیل بگویند امکان بررسی این مسأله بلافاصله بعد از حادثه ممکن نیست. «من همیشه این اتوبوس‌ های سرویس دانشجوها رو می بینم. از رده خارج‌ترین و درب و داغون‌ ترین نوع اتوبوس رو اختصاص میدن به سرویس دانشگاه ها»، «بچه‌ های کوچیک می‌سوزن، دانشجو‌ها اتوبوس شون چپ می‌شه. کی قراره زیر ساخت و تجهیزات ایمن داشته باشیم؟ وقتی گفتن این اتفاق افتاده تصویر تک تک دوستام که اونجا درس می‌خوانن اومد جلوی چشمم!»، «تو قضیه واژگونی اتوبوس همین اول کار گفته شد که سکته راننده دلیل حادثه بوده.

در ادامه این یادداشت که به قلم یگانه خدامی نگاشته شد، می خوانیم: تا اونجا که من می‌دونم این موضوع رو نمیشه الان حدس زد و تشخیص پزشکی قانونی ملاکه. اما بشدت بوی فرار رو به جلو به مشامم میرسه. مخصوصاً وقتی که زمزمه‌هایی هست مبنی بر خراب بودن اتوبوس از روز قبل.»، «واسه دعای خیر «ان شاءالله بری دانشگاه» به بچه‌ها یه کم باید بیشتر تأمل کنیم، شاید نفرین باشه واسشون!»، «خب دوباره یه حادثه غیرمنتظره اتفاق افتاد و چپ و راست شروع کردند به انتقام سیاسی از یکدیگر.»، «دوستان من که دیروز سوار اتوبوس دانشگاه آزاد علوم تحقیقات شده بودن (دقیقاً همین اتوبوس که امروز چپ کرد) اطلاع دادن که دیروز دقیقاً همین اتوبوس ترمز خالی کرده و با جدول تصادف کرده مسئولان بی‌لیاقت دانشگاه آزاد پول تعمیر اتوبوس ندارن آیا؟»

روزنامه «ابتکار» با درج یادداشتی با عنوان «باتلاق انفعال و دانشجویان قربانی» آورده است: آمار تلفات جاده‌ای که از آمار شهدای 8 ساله جنگ تحمیلی بیشتر بوده است، نه تنها تلنگری به اصلاح وضع موجود نزده است که تصمیم‌گیران همچنان در باتلاق مسخ شده انفعال، نظاره ‌گر چنین حوادث تلخی هستند. با این همه می‌توان این حادثه را از چند جنبه بررسی کرد و در وهله نخست پرسیده شود که نهادی مانند دانشگاه آزاد اسلامی با درآمد سرشاری که دارد چرا همچنان از ناوگان فرسوده، برای حمل و نقل دانشجویانی استفاده می‌کند که سرمایه‌ های این کشور محسوب می‌شوند. آنچنان که این سوال را باید از مجموعه تصمیم‌ گیران چند دهه اخیر در‌خصوص وضعیت نابسامان خودروسازی در کشور پرسید و ایمنی پایین جاده‌ها که در پیچ و خم آب رفتن بودجه‌های عمرانی کشور همیشه به فراموشی سپرده می‌شود. نکته تاسف‌بار دیگر که باید در‌خصوص این حادثه یادآور شد، وقوع آن در دانشگاهی است که از اتفاق پسوند علوم تحقیقات را یدک می‌کشد و انگار برای حل ابتدایی‌ترین معضلات این دانشگاه در یک اشل کوچک هیچ کدام از علوم تحقیقاتی تدریس شده، کاربردی نشده است.

در ادامه این یادداشت که به قلم ژوبین صفاری نگاشته شد، می خوانیم: دانشگاهی که قرار است از علم آن در یک اشل وسیع‌تر یعنی کشورمان بهره‌برداری شود حالا در توسعه خود نیز نا‌توان مانده است. شاید بهتر باشد تا این گزاره را به آماری ربط دهیم که بنا به گفته معاون پژوهشی وزارت علوم تنها 5 تا 10 درصد از پایان ‌نامه‌ های دانشگاه ‌های کشور کاربردی است و مابقی در مقام نظر باقی مانده است‌ که احتمالاً همان درصد ناچیز هم مورد استفاده برای حل مشکلات کاربردی نمی‌شود. این ماجرا زمانی تلخ‌تر می‌شود که شنیده شده است، پروژه تله‌کابین این واحد دانشگاهی که می‌توانست جایگزینی برای اتوبوس‌های آن باشد، در سال 95 و پس از تغییر مدیریت دانشگاه آزاد، به دلایل نامشخصی متوقف شده است. پروژه‌ای که مسیر 8 کیلومتری را به 1800 متر کاهش داده و آنطور که رسانه‌ها مطرح کرده‌اند حدود 80 درصد آن تکمیل شده بود و به یکباره از ادامه آن سر باز زده شد. هر چند باید مسئولان در قبال این وقایع، به ابهامات ماجرا به طور شفاف پاسخ دهند اما این حادثه به طور کلی از چهار جنبه اساسیِ نا ایمن بودن راه ‌ها، خودروهای فرسوده، غیر‌کاربردی بودن علوم دانشگاهی در توسعه کشور و سوء‌مدیریت باید آسیب ‌شناسی شود.

روزنامه «قانون» در گزارشی با عنوان «امیدها زیر خاک بی مسوولیتی» نوشت: دی پر حادثه گویا خیال پر گشودن از تقویم زندگی ایرانیان ندارد. بعد اتفاقات تلخ دی یکی دو سال گذشته، امسال نیز روزهای اول فصل زمستان با حوادثی تلخ آغاز شد. دو روز قبل، فوت رییس مجمع تشحیص مصلحت نظام آغاز غم و اندوهی تازه برای شهروندان ایرانی بود؛ اتفاق تلخ دیروز دانشگاه علوم و تحقیقات، دو باره حادثه را سر تیتر اخبار دی ماهی رسانه ها کرد. خیال ‌شان راحت بود که مثل همه صبح‌های روزها و هفته‌های قبل، فرزندشان به شوق تحصیل به دانشگاه رفته است. اما ناگهان خبری فوری، هول و ولایی به دل‌شان انداخت. «یک دستگاه اتوبوس داخل محوطه دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات واژگون شده است» و خانواده های دانشجویان نگران سراغ تلفن رفتند تا با «همراه» فرزندشان تماس گرفته و سلامتی‌شان را جویا شوند. برخی موبایل‌ها اما یا خاموش شده بود و یا دسترس نبود تا اضطراب و نگرانی خانواده‌ها، بیشتر و بیشتر شود.

در ادامه این گزارش آمده است: به ناگاه تمام خطوط تلفن دانشگاه مشغول تماس‌های پی در پی ده‌ها خانواده دانشجویی شد که نکند فرزندشان داخل اتوبوس باشد. تماس‌ها آن‌قدر زیاد شد که دیگر مجالی برای ارتباط نبود. شبکه خبر به‌طور زنده از محوطه دانشگاه گزارش می داد که نه دانشجو کشته و 26 نفر نیز مجروح شدند. خانواده‌ها را دیگر توان پیگیری از راه دور نبود و سراسیمه مسیرهای منتهی به «پونک» را طی کردند تا خبری را جویا شوند. هر چه از دقایق واژگونی اتوبوس می‌گذشت، خانواده‌های بیشتری خود را به علوم تحقیقات می رساندند تا جایی که معابر همیشه خلوت اطراف دانشگاه، ترافیک خودرو ها را به خود دید. دل‌های مضطرب و چشم‌های گریان در جست‌وجوی راهی بود تا خبری از سلامتی دانشجویان بدهد.

 

تصادف

 


** زلزله بم، غمی به بلندای تاریخ
زلزله از جمله بلایای طبیعی به شمار می رود که قسمت های مختلفی از جهان را گرفتار می کند. پدیدآمدن آوار در محل های حادثه، آسیب های مستقیم جانی و مالی و ... از جمله عوارض زلزله به شمار می روند. امروز 15 سال از زلزله بم می گذرد سانحه ای اندوه بار که یک شهر را به ویرانه ای تبدیل ساخت و بیش از 28 هزار تن از هم وطنان را قربانی خود کرد.

روزنامه «دنیای اقتصاد» با انتخاب گزارشی با عنوان «زلزله بم» آورده است: 5 دی 1382 زمین ‌لرزه‌ای با قدرت 6.6ریشتر در شهر تاریخی بم و اطراف آن رخ داد که یکی از بزرگ ‌ترین فجایع طبیعی در تاریخ معاصر بوده است. این زمین ‌لرزه موجب کشته شدن حدود 40 هزار نفر و مصدومیت 30 هزار نفر شد و هزاران نفر را بی‌خانمان و بی‌سرپرست کرد. از روزها قبل بم بارها لرزیده و شواهدی از بروز زمین ‌لرزه در شهر نمایان شده بود. مردم شهر بعدها می‌گفتند آب قنات ‌ها گرم شده بود، برخی چاه‌ ها کم‌آب و برخی پر آب شده بودند، از زمین صداهایی به گوش می‌رسید، زمین‌لرزه‌های خفیف زمین را زیر پای مردم می‌لرزاند اما مردم شهر هیچ‌گاه این شواهد را جدی نگرفتند.

این روزنامه در ادامه مطلب آورده است: گفته می‌شد برخی نیز که از ترس زمین‌لرزه شب را بیدار مانده بودند با نزدیک شدن صبح و طلوع خورشید با خیالی راحت خوابیده بودند اما زمین ساعت 5 و 26 دقیقه صبح لرزید. در آن شرایط سخت و وحشتناک خارج کردن زنده‌ مانده ‌ها از زیر آوار به حضور به‌ موقع مردم شهرهای اطراف بستگی داشت اما امداد رسانی در ساعات اولیه روی نداد. خطوط مخابرات قطع شده بود و اطلاع‌ رسانی به کندی انجام می‌گرفت. طبق آمار رسمی 90 درصد از ساختمان‌های شهر بم 100 درصد تخریب شد. بم پیش از زلزله یکی از قطب‌های گردشگری در ایران بود. براساس مطالعات کتابخانه‌ای و مشاهدات میدانی، با توجه به تخریب 90درصدی ارگ قدیم بم پس از زلزله این مکان و چشم ‌اندازهای آن در تیرماه سال 1383 در فهرست میراث در خطر جهانی به ثبت رسید که این اقدام به منظور حمایت و انجام پروژه‌های مرمتی و حمایتی صورت گرفت.

روزنامه «شرق» با درج یادداشتی با عنوان «زلزله بم و مسئله زلزله تهران» که به قلم مهدی زارع نگاشته شد، آورده است: به پانزدهمین سالروز زلزله 82.10.5 بم رسیدیم؛ با خاطره اندوه‌بار صحنه‌های اولین زلزله ایران که یک شهر با حدود صد هزار جمعیت را نیمه ‌ویران کرد و بیش از 27 هزار نفر از هم‌وطنان ما در آن رخداد کشته شدند. قبل از این رویداد هم زلزله ‌هایی در ایران موجب ویرانی بعضی شهرهای ما شده بود که همگی در زمان رخداد زلزله جمعیتی کمتر از 50 هزار نفر داشتند. زلزله 25 شهریور 1357 و زلزله 31 خرداد 1369 منجیل از این دست رویدادها هستند. ولی زلزله بم از این جهت متفاوت بود که ما با رویدادی مواجه شدیم که یک محیط شهری ما از همه شهرهایی که زلزله مهمی در نزدیکی آنها رخ داده بود، پرجمعیت ‌تر بود. مواجهه ما ایرانی‌ها با زلزله‌ای که شهر به مفهوم مدرن یک پهنه نسبتا پرجمعیت شهری را ویران کند، عملا در زلزله 1382 بم اتفاق افتاد، گرچه قبلا در زلزله 1369 منجیل نیز زلزله موجب تخریب و آسیب‌های جدی به سه شهر منجیل، رودبار و لوشان و تأسیسات زیرساختی مهم (سد سفیدرود و نیروگاه لوشان و...) شده بود.

در ادامه این گزارش می خوانیم: در یک محدوده کلان‌شهر مانند تهران و حومه آن وقتی زمین ‌لرزه‌ای حتی با اندازه متوسط رخ دهد، تبعات آن چقدر می‌تواند آسیب‌رسان‌تر از خود لحظه رخداد زلزله باشد. حال سؤال آن است که رویدادی به این اهمیت (مسئله زلزله تهران) چرا فقط حدود یک هفته در دستور کار و مورد پرسش و تلاش برای چاره‌جویی از سوی مدیران اجرائی قرار گرفت؟ به نظر می‌رسد وقتی خبر و اهمیت هیجانی آن در دو، سه روز اول بعد از رخداد از صدر پیگیری ‌های مردم و مسئولان به کنار رفت، موضوع از اساس از دستور پیگیری جدی خارج شد (دلایل و بهانه‌ها البته فراوان است؛ کمبود بودجه، نگرانی مردم، اولویت‌ های فوری دیگر و...). نگارنده معتقد نیست که باید مردم را نگران نگه داشت. اتفاقا مردم باید در آرامش زندگی کنند و بیهوده نگران نباشند، ولی مسئله ریسک زلزله تهران باید یکی از اولویت‌ های جدی و اساسی حاکمیتی در ایران باشد. اولین گام در راه اهمیت ‌دادن و جدی ‌گرفتن چنین موضوعی به‌کارگیری نخبگان و متخصصان با صلاحیت برای مدیریت اجرائی و علمی مسئله کاهش ریسک است.

روزنامه «فرهیختگان» با انتخاب گزارشی با عنوان «بوی زلزله می‌آید» می نویسد: چشم به‌ هم زدیم 15سال از آن جمعه تلخ گذشت. پنج دی 82 همه با خبر زلزله بم چشم باز کردیم. تمام اخبار رسانه‌ ها شده بود خبر ویرانی خانه‌ها و آمار کشته‌ها و زخمی‌های حادثه و ناپدیدشدن بسیاری از حادثه ‌دیدگان. همه هر لحظه پیگیر آخرین اخبار بم بودیم. آن روز، همه ایران، یک‌صدا «بم» بود و انصافا هم چیزی برای کمک و همدردی با آنها کم نگذاشتند. حالا بعد از گذشت این سال‌ها اما هنوز هم تصاویر ویرانی شهر، از جلوی چشم ‌هایمان پاک نمی‌شود. زلزله قابل‌پیش‌بینی نیست. این جمله را بارها شنیده‌ایم اما با وجود این، گاهی به‌ طور تجربی ثابت شده که برخی نشانه‌ها می‌توانند نشانه‌ای از بروز زمین‌لرزه باشند. واکنش ‌هایی که بعضی حیوانات لحظاتی قبل از بروز زلزله از خود نشان می‌دهند یا تغییرات آب و هوایی که ممکن است ایجاد شود، باعث پیش‌بینی زلزله شده است.

در ادامه این گزارش آمده است: دانشمندان با بررسی رفتار برخی حیوانات به این نتیجه رسیده‌اند که بعضی از آنها در لحظاتی قبل از وقوع زلزله رفتارهای عجیبی از خود نشان می‌دهند که با توجه به آنها شاید بتوانید وقوع زمین‌ لرزه را پیش ‌بینی کنید. در این بین، پنج حیوان معروف‌ تر از بقیه هستند. در چین و ژاپن، حیوانات بخش مهمی از سیستم ملی هشدار دهنده زمین ‌لرزه را شامل می‌شوند. مورچه‌ ها جزء حیواناتی‌اند که قادر به پیش‌بینی زلزله‌ های دو ریشتر به بالا هستند. دانشمندان آلمانی با تحقیقی سه‌ساله روی مورچه دریافتند این موجودات قبل از وقوع زلزله لانه‌ های خود را حتی هنگام شب هم ترک می‌کنند. این مساله برای محققان عجیب بود، چراکه مورچه‌ها موجوداتی شب‌رو نیستند و بیرون ‌ماندن آنها در طول شب، آنها را درمعرض شکارچیان قرار می‌دهد. در واقع، آنها از ترس جان و خطر ویرانی لانه، آن را ترک می‌کنند. به گفته دانشمندان، مورچه‌ها توانایی تشخیص تغییرات ایجاد‌شده در میزان دی‌اکسیدکربن و میدان مغناطیسی زمین را دارند.

** مدیریت پسماند تاثیرگذار بر بخش های اقتصادی
امروزه زباله دیگر مشکل و معضل کشورها نیست بلکه با بازیافت و مصرف آن می تواند بخش های مختلف اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد و منبع درآمد جدیدی شود. از آن به عنوان طلای کثیف نام می برند. اما باید گفت پسماند و نحوه مدیریت زباله از مبدا تولید تا دفن و کنترل آن چالشی است که همچنان در بسیاری ازمناطق شهری و روستایی پابرجا بوده و سلامت عمومی جامعه را تهدید می کند.

روزنامه «قانون» در یادداشتی با عنوان «اما و اگرهای زباله ‌سوزها» می نویسد: پسماندها در کشور هم اکنون به معضل مهم محیط زیست تبدیل شده است. این موضوع در استان‌های شمالی که با محدودیت های اساسی از جمله بالا بودن سطح آب‌ های زیرزمینی و مکان های مناسب دفن مواجه هستند، بغرنج تر است. طی چند سال اخیر استفاده از «زباله سوزی» به‌عنوان روشی موثر و نجات بخش برای حل مشکل پسماندها مطرح شده است و چندین دستگاه پسماند سوز نیز در کشور راه‌اندازی شده یا در شرف احداث است. شاید بتوان بهره گیری از زباله سوزی در کشور را گزینه ای «سهل و ممتنع» خواند؛ از آن جهت که در مرحله نخست به‌عنوان روشی آسان - هرچند با سرمایه ‌گذاری اولیه بالا- می‌تواند ما را از حجم انبوه پسماندهای عادی به‌ویژه در مناطق شمالی کشور رها کند، ولی در عین حال تکنولوژی مورد استفاده، نوع خوراک ورودی ودر نهایت انتشار آلاینده‌ های زیست‌ محیطی حاصل از فعالیتش می‌تواند مخاطرات آن را به‌مراتب پیچیده تر و دشوارتر کند. ترکیبات دی اکسین و فوران، از سمی ‌ترین آلاینده های زیست محیطی به شمار می روند و یکی از منابع اصلی ورودی این آلاینده های پایدار به محیط، زباله سوزها هستند.

در ادامه این یادداشت که به قلم شینا انصاری مدیرکل دفتر پایش سازمان محیط زیست نگاشته شد، می خوانیم: در زباله‌سوزها مقدار اکسیژن ناکافی در ناحیه احتراق باعث سوخت ناقص و افزایش غلظت گازهای سرطان زای دی اکسین و فوران می شود.

موضوع مهم این است که در کشورهای توسعه یافته که از روش پسماندسوزی استفاده می کنند، صرف‌نظر از فناوری مورد استفاده در سیستم های زباله سوز، سایر مولفه های مدیریت پسماند از جمله تفکیک، بازیافت و پردازش پسماند نیز مدنظر قرار می گیرد. به عبارت دیگر میزان تفکیک پسماندها از مبدأ و «نوع خوراک ورودی» در عملکرد دستگاه زباله سوز و انتشار آلاینده های ناشی از آن، نقشی اساسی ایفا می‌کند و عدم اجرای کامل تفکیک زباله های خشک و تر و اختلاط پسماندهای ویژه دارویی، صنعتی و قابل اشتعال با پسماندهای عادی باعث کاهش احتراق کامل در کوره زباله سوز و تشدید انتشار گازهای آلاینده می شود. باید توجه داشت ترکیب زباله شهرهای کشور ما در مقایسه با زباله کشورهای توسعه یافته متفاوت است، سهم قابل توجهی از زباله شهری در کشور ما ماده آلی است و میزان مواد قابل اشتعال مانند پلاستیک و کاغذ بسیار کمتر از کشورهای توسعه یافته است. از طرف دیگر رطوبت زباله در کشور ما بالاست که این موضوع قابلیت سوختن پسماند در کوره زباله سوز را با مشکل مواجه می‌کند؛ از این رو توجه به نوع ترکیب پسماندهای شهری به‌عنوان خوراک زباله سوزها و درصد پایین تفکیک از مبدأ در کشور نکته ای بسیار اساسی برای افزایش کارایی و کاهش آلودگی های سیستم های زباله سوزی است.

روزنامه «شرق» با انتخاب یادداشتی با عنوان «زباله ‌های فرصت‌ ساز» آورده است: «آشغالیه، ماهانه هم یادتون نره!»‌؛ حتما همه خوانندگان این گزاره پرتکرار را به یاد می‌آورند. قرارهای ساعت 9 شب؛ کوشش دستگاه‌های تبلیغاتی رسانه‌های رسمی و غیررسمی، سریال‌های داستانی، کوشش بسیاری از نهادهای مدنی و حتی جامعه‌ های مرجع همچون هنرمندان و دلسوزان محیط زیست و کوشش شهرداری برای برقراری نظم ساعت 9 شب. همه در آخر کار سرانجامی نداشتند. زباله‌ ها دم درِ خانه گذاشته می‌شدند و تا ماشین‌های زباله جمع‌کنی شهرداری به داد آنها برسند، گربه‌ ها و البته زباله‌گردهایی که دنبال اشیای بازیافتی بودند، کیسه‌ها را پاره می‌کردند، زباله ‌ها در کوچه‌ ها و خیابان ‌ها رها می‌شد و کارگران پیمانکار شهرداری تتمه زباله‌هایی را که توی کیسه‌ها باقی مانده‌ بود، جمع می‌کردند و زباله ‌های رهاشده تا زمانی که رفتگری می‌توانست به کوچه‌ها و خیابان‌ها رسیدگی کند، کف معابر باقی می‌ماند و زینت‌بخش کوچه‌ها و خیابان‌ها و جوی و جدول می‌شد. این تصویری از شیوه جمع ‌آوری زباله در چند سال گذشته است.

در ادامه این یادداشت که به قلم محمد سالاری پژوهشگر اجتماعی- اقتصادی نگاشته شد، آورده است: اما مدتی است این شیوه متروک شده ‌است. اکنون به‌ندرت زباله‌ها دم درِ خانه‌ها گذاشته می‌شود و بیشتر خانوارها زباله‌های خود را مستقیما به سطل آشغال می‌اندازند. قرار ساعت 9 شب لغو شد، کسی زنگ خانه‌ها را برای آشغال و دریافت ماهانه نزد و زباله‌ها هم کمتر از گذشته توی کوچه‌ها و خیابان‌ها دیده شده‌اند. حاصل: هزینه کمتر برای شهرداری و نظافت بیشتر برای شهر. اما این رویداد چگونه شکل گرفت؟ اگر فکر کنیم شهرداری تهران با برنامه‌ های منظم اجتماعی و فرهنگی و گام به گام، شهروندان را به سوی چنین نتیجه‌ای سوق داد، خود را گمراه کرده‌ایم. هر روایت رسمی از این دست نمی‌تواند راهنمایی واقعی برای تجربه‌اندوزی مدیران شهری باشد. ما باید به سوی روایت‌های دیگری برویم.

روزنامه «صبح نو» با انتخاب گزارشی با عنوان «طلای کثیف» آورده است: اطلاعات شهرداری تهران نشان می‌دهد تهرانی‌ها سه‌برابر میانگین جهانی زباله تولید می‌کنند؛ می‌دانند که روزانه حدود 9‌میلیون کیلوگرم زباله در پایتخت ایران تولید می‌شود و می‌دانند که در ‌سال 97، مدیریت پسماند 700 میلیاردتومان از منابع این شهر را بلعیده، درحالی‌که میزان درآمد از زباله در بهترین حالت حدود 24میلیارد تومان خواهد بود. اعضای کنونی شورای شهر تهران و بعضی مدیران شهری اما از روزهای آغاز فعالیت خود در شورا و شهرداری از لزوم تغییر رویکردها در زمینه مدیریت پسماند سخن گفتند که البته به نظر می‌آید راهکارهای آنها هنوز چندان به نتیجه مطلوب نرسیده است، هرچند که همچنان تلاش‌ها ادامه دارد و به‌تازگی طرحی به‌صورت آزمایشی در بعضی مناطق تهران آغاز به‌کار کرده است.

در ادامه این مطلب آمده است: کلیدواژه بسیاری از مدیران شهری و شهرداران تهران در سال‌های گذشته عبارت «شهر هوشمند» یا اصطلاحاتی با این مفهوم بوده است. در حوزه تولید و مدیریت پسماند هم تلاش ‌هایی در این زمینه صورت گرفته که با کمک اپلیکیشن‌های قابل نصب روی تلفن‌ های همراه، به تفکیک زباله از مبدأ کمک کنند. آن‌طور که معاون اجتماعی و فرهنگی سازمان مدیریت پسماند به «شهروند» می‌گوید، یکی از این برنامه‌ها «زمین سبز همراه» است. بودجه ‌سال 97 شهرداری تهران، تصویر دقیقی از نحوه مدیریت پسماند، میزان هزینه‌ها و درآمد می‌دهد. براساس این برنامه بودجه و تا پایان امسال، شهرداری تهران حدود 750 میلیارد تومان از درآمدهای شهر را صرف مدیریت پسماند خواهد کرد و این درحالی است که میزان درآمد از پسماند تنها 24میلیارد تومان خواهد بود. این اعداد، انتقادات فراوانی را به همراه داشته و حتی بعضی از اعضای شورای شهر هم در جلسه بررسی این موضوع، خواستار تعیین عدد بیشتری برای درآمد از پسماند شدند، اما اعضای مخالف معتقد بودند که نباید با نگاهی آرمانی به این برنامه نگریست و درنهایت همان عدد 24 میلیارد تومان به‌عنوان درآمد شهرداری از مدیریت پسماند تصویب شد.

کد خبر 107355

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha