به گزارش «پرشین خودرو»، خود شما اگر شب می خوابیدید و صبح یک دفعه ای یک پورشه 200 میلیون تومانی، دم در منزل برایتان پارک می کردند و می گفتند: «بیایید ماشین تان را ببرید تو»! چکار می کردید؟ حتما تا مدت ها از اینکه به کدام رویایتان می خواهید عمل کنید خوابتان نمی برد؛ اما آدم های داستان ما از زمانی که اسباب بازی هیجان انگیز میلیونی و صفر کیلومترشان را تحویل گرفته اند، نه تغییر کرده اند و نه برای پولش نقشه کشیده اند.
آنها از همان روز اول تصمیم گرفته اند قانون زندگیشان با این اتفاق ها تغییر نکند. حتی اگر رویای 200 میلیون تومانی شان توی خانه پارک شده بماند. البته الان اول قصه است، بعدش را خدا می داند. فعلا حرف های قهرمان های خوش شانس داستان ما را بخوانید، قهرمان هایی که مدت زیادی از برنده شدنشان نگذشته است.
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، قرار بود با برنده های خوش شانس مزبور، درباره سرعت 300 کیلومتر در ساعت و ماشین بازی و رویاهای میلیونی صحبت کنیم. چیزهایی که احتمالا اگر خودمان به آن می رسیدیم، حتما می خواستیم تجربه اش کنیم، اما وقتی کنارشان نشستیم و با هیجان و وسواس سوال هایمان را پرسیدیم، دیدیم بچه ها در دنیای دیگری سیر می کنند و برایشان بردن پورشه یا پراید تفاوتی ندارد، جوان هایی که می گویند: «برایشان تغییر نکردن مهم تر است، حتی اگر برنده پورشه آن هم فقط با یک بلیت 30 هزار تومانی شده باشند.»
سوار شدم، واقعا پورشه بود
رضا عباس زاده 28 ساله است و در دانشگاه نرم افزار خوانده. شرکت کامپیوتری دارد. در مورد درآمدش فقط می گوید: «خدا را شکر!» یعنی اینکه «از زیر زبون من چیزی نمی تونی بکشی بیرون» اما بچه نیاوران است و در همان حال و هوای ازدواج و عاشقی بوده که بهش زنگ زده اند و گفته اند پورشه برنده شده: «به همین راحتی» حالا او مانده و یک پورشه قهوه ای رنگ که دوستانش رویش هی یادگاری می نویسند. می گوید آدم ماشین بازی نیست. هر چند که ماشین گران قیمتی که الان سوار می شود با آن 206 یک سال پیش اصلا قابل مقایسه نیست.
رضا هنوز وقتی از حال و هوای برنده شدنش حرف می زند هیجان زده می شود و یاد دوستانش می افتد: «بچه ها از این شوخی ها زیاد می کنند. زمانی که به من زنگ زدند هی داشتند اطلاعات می گرفتند. بعد از مدتی عصبانی شدم و گفتم این همه اطلاعات به چه دردتان می خورد؟ تا اینکه گفتند پورشه برنده شدی. اول باورم نشد برای همین اسم تک تک بچه هایی که می شناختم را گفتم تا طرف لو بدهد کدامشان است اما از جیغ و داد آدم های زیادی که در مراسم بودند کمی به شک افتادم که نکند واقعی باشد.»
رضا ازا ین می ترسیده که این همه راه را بکوبد و برود تا کیلومتر 24 جاده مخصوص کرج و یکی از دوستانش را دست به سینه ببیند که می گوید: «پسر خوب کدوم پورشه؟ آخر شبی گفتیم کمی با هم حال کنیم.» برای همین با شک و تردید آن همه راه را کوبیده تا رسیده به محل قرعه کشی: «وقتی رسیدم دیدم واقعا مراسم برگزار می شود، یکی از برگزارکنندگان مراسم گفت که چرا جیغ نمی زنی؟ گفتم باورم نمی شود.»
آنها هم برای اینکه آدرنالین رضا را بالا ببرند برده اند کنار ماشین و گفته اند: «بشین و بران» رضا هم نه گذاشته، نه برداشته و نشسته پشت رل: «زمانی که درمحیط پارک گاز دادم حس پورشه من را گرفت؛ حسی که قبلا تجربه نکرده بودم» بعد از همین حس واقعی، رضا وقتی رسیده خانه و سرش را گذاشته روی بالش گفته: «خدا یا جنبه اش را به من بده» و حالا بعد از یک سال رضا هم ماشین را دارد و هم زندگی قبلی اش را؛ بدون اینکه کوچکترین تغییری کرده باشد: «پورشه من تا الان فقط 1000 کیلومتر کار کرده چون همش با ماشین خودم رفت و آمد می کنم». رضا با اینکه می گوید برنده شدن ماشین 200 میلیونی برایش خوشحالی زیادی داشته اما بعضی خوشحالی های دیگر هم در زندگی اش دارد که هیچ وقت از دست نمی دهد؛ چیزی مثل «سفر هر ساله به کربلا.»
امتحان های مدرسه لغو شد!
پانیذ صالحی 17 ساله هم کسی است که همین چند هفته پیش زنگ زده اند و خبر برنده شدن پورشه را بهش داده اند: «من شماره های ناشناس را جواب نمی دهم. به همین دلیل هم چندبار که تلفن زنگ خورد فکر کردم مزاحم است و جواب ندادم. ولی بعد که دیدم هی زنگ می خورد جواب دادم.
یکی پشت تلفن گفت که محمود شهریاری (مجری) است و خبر داد من برنده یک سکه بهار آزادی شده ام؛ همین را که گفت من جیغ زدم، بعد گفت که خانوم یک سکه نه دوتا سکه و من باز جیغ می زدم؛ آقای شهریاری در تمام مدت هی داشت تعداد سکه ها را می برد بالا و من هی جیغ می زدم تا اینکه گفت برنده پورشه شده ام؛ اصلا باورم نمی شد».
بعد از اعلام اخبر، به پانیذ گفته اند خودش را برساند پارک آبی: «وقتی رسیدیم آنجا، همه چیز خیلی سریع گذشت، عکاس ها هی داشتند عکس می گرفتند و همه چیز برای من واقعا عجیب بود». مادر پانیذ هم کنار دست دخترش نشسته، وارد بحث می شود: «روز تولد حضرت زینب (س) من و دوتا دخترم به پارک آبی رفتیم. این یک راز بین ما بود چون قرار نبود به کسی بگوییم، ولی حالا که پانیذ ماشین را برنده شده، دیگر همه می دانند ما آن روز کجا بودیم!»
اما مادر پانیذ برای خانه اش مقرراتی وضع کرده: «من همان شب اول اجازه دادم پانیذ خوشحالی اش را بکند. به هر کسی دوست داشت زنگ زد و تا صبح با هم نشستیم درباره ماشین حرف زدیم. اما فردایش که از مدرسه آمد، او را بردم یک گوشه و گفتم این ماشین چه 200 میلیون بیارزد و چه 200 میلیارد، قانون زندگی ما تغییر نمی کند و تو باید مثل گذشته زندگی ات را بکنی و در کنکور رتبه بیاوری».
پانیذ هم به حرف مادرش گوش داده و سفت نشسته پای درس و مشقش اما دوستان هم مدرسه ای اش هنوز پورشه پانیذ را فراموش نکرده اند: «تقریبا هر روز توی مدرسه بحث پورشه است. بچه ها هی می پرسند برای چی می روم مدرسه؛ از آن روز که ماشین برنده شده ام، بحث خوش شانسی من هم داغ شده، یک روز معلم آمار داشت درس می داد که گفتند شما به من 33 تا داده داده اید، من می خواهیم یکی را انتخاب کنم، مثلا شماره 17، که بچه ها گفتند خانوم این شماره پانیذ است و همه زدند زیر خنده، یعنی حتی توی کلاس هم معلم وقتی عددی می گوید آن عدد شماره من است». در این مدت بچه های مدرسه برای پانیذ شعار هم ساخته اند: «پانیذ پورشه پیچش» پیچشی که بچه های مدرسه می گویند به خاطر این است روز اول برنده شدن پانیذ، مدیر مدرسه تمامی امتحان های آن روز را لغو کرده!
ما خوش شانس نیستیم
پانیذ هم مثل رضا خوشحالی های مهم تری برای زندگی اش به غیر از ماشین 200 میلیون تومانی دارد، خوشحالی که می گوید هیچ چیزی نمی تواند جایش را پر کند. برای همین همان شب اول همه جا اعلام کرده ماشین را به نام مادرش می کند تا خودش با خیال راحت به هدفش برسد: «آرزوی همیشگی ام این بود که جزو 3 نفر برتر رشته علوم تجربی باشم تا با خیال راحت بتوانم در رشته و دانشگاهی که دوست دارم درس بخوانم. الان هم برای رسیدن به این هدفم فقط یک سال فرصت دارم و نمی خواهم پول و این چیزهایی که گذری هستند در هدفم تردید ایجاد کنند».
رضا هم کلا به شانس اعتقادی ندارد برای همین هم خیلی سریع جواب می دهد: «من به توکل معتقدم» حالا او با این توکل یک ماشین 200 میلیونی دارد و یک آرزو: «با خودم تصمیم گرفته ام پول ماشین را در راهش خرج کنم» راهی که رضا از آن حرف می زند یک راز است ولی آرزویش روشن: «خدا همیشه پدر و مادرم و خانواده جدیدم را برای من نگه دارد».
اما پانیذ با اینکه نمی تواند خوش شانسی اش را پنهان کند می گوید: «مادرم همیشه به ما یاد داده درست زندگی کنیم. برای همین آرزویم این است که بتوانم خوب و سالم زندگی کنم، با پورشه یا بی پورشه» آرزوهایی که شاید اگر ما بودیم کمی تغییرشان می دادیم؛ راستی شما اگر یک شبه صاحب ماشین 200 میلیونی شوید، چکار می کنید؟
جوان های خوش شانس هواپیما و بنز الگانس را چقدر می شناسید؟
یه آرزو کن!
سال هاست که تب دادن جایزه های هیجان انگیز مختلف در بین شرکت ها و بانک های خصوصی و دولتی بالا رفته است. در همه این سال ها هم جوانانی بوده اند که جایزه های مختلف را برنده شده اند و کلی خوش گذرانده اند. اینها تعدادی از همین جوان ها هستند که تا الان اطلاعات آنها به عنوان برندگان خوش شانس منتشر شده است.
برنده اولین هواپیمای دونفره
بدون شک یکی از جوان های خوش شانس قرعه کشی های بزرگ احمدرضا سیفی از شهرستان ایذه بود که برنده جایزه هواپیمای تفریحی دونفره همراه با آموزش و مجوز پرواز از شرکت ایرانسل شد. از آخر و عاقبت سیفی بعد از بردن این جایزه اطلاعی در دست نیست اما از خوش شانسی اش همین را بدانید که در زمان بنده شدن فقط 41 امتیاز داشت. حداقل امتیاز برای شرکت در قرعه کشی ایرانسل 4 امتیاز بود.
دو ماشین با 10 هزار تومان
سید محمدرضا تیمورزاده 17 ساله با اینکه تا الان جایزه بزرگی نبرده اما همین که توانسته با 10 هزار تومان پس انداز در بانک طی دو دوره یک ریو و یک پژو 206 برنده شود، جزو تاپ لیست های خوش شانس همشهری جوان قرار می گیرد. محمدرضا زمانی از برنده شدنش باخبر می شود که بعد از چند سال برای بستن حساب خودش به بانک می رود که کارکنان بانک می گویند در این مدت برنده دوتا ماشین شده است.
دختری با یک پورشه باستر
آمنه برزگر دختر 30 ساله خوش شانس دیگری است که توانست در قرعه کشی شرکت نوکیا برنده یک عدد خودروی پورشه باکستر شود. برزگر برای برنده شدن این ماشین زحمت کشیده و یک گوشی خریده بود و شماره سریال فاکتور را برای شرکت نوکیا اس ام اس زده بود.
آپارتمان نشینی با قهوه تلخ
اگر جوان خوش شانس باشد با خریدن دی وی دی های قهوه تلخ هم جایزه می برد. مسعود ناطقی 21 ساله از جهرم جزو آنهایی است که توانسته تا الان از میان قرعه کشی های انجام شده یک آپارتمان به نام خودش بزند. خودش یک هفته بعد از برنده شدنش در گفت و گویی گفته است: «قهوه تلخ ما دانشجوهایی را که در خوابگاه زندگی می کنیم خیلی شاد می کند. به همین دلیل من خودم همیشه CDهای آن را می خریدم ولی خیلی الکی SMS می زدم، به امید اینکه حتی شاید 50 هزار تومان ببرم. حتی فکر نمی کردم که من برنده آپارتمان باشم. این آپارتمان خیلی در زندگی ام تاثیر گذاشته است. من دانشجوی رشته نفت هستم. قبل از این موضوع تمام فکر و ذکرم این بود که ارشد قبول شوم و سخت مشغول درس خواندن بودم که قبل از سربازی دوره ارشدم را بگذرانم، ولی الان نمی دانم اول بروم سربازی یا ادامه تحصیل بدهم».
خوش شانس ترین ایرانیسال 83 بود که شهرام میکائیلی برنده بنز الگانس یکی از بانک ها، لقب خوش شانس ترین ایرانی را به خودش اختصاص داد. آن روزها تازه حال و هوای جایزه های بزرگ باز شده بود و یکی از بانک ها همزمان با ورود بنزهای جدید الگانس پلیس، تصمیم گرفت یکی از جایزه هایش همین بنز باشد. شهرام میکائیلی زمانی که برنده شد موجودی حساب او 24850 تومان بود. او آن روزها گفته بود: قصد دارد با این 200 میلیون تومان یکبار همراه خانواده اش به مشهد و سپس به مکه برود و مابقی پولش را خانه بخرد.
منبع: جوان ایرانی
نظر شما