به گزارش پرشین خودرو به نقل از زومیت، صنعت خودروسازی چین در دَه سال گذشته صحنهی جالبی بوده است. اگر رشد باورنکردنی فناوری و تعداد خودروهای چینی را کنار بگذاریم، طراحی بحثبرانگیز و حتی مشابه محصولات برندهای اروپایی و ژاپنی و آمریکایی، همیشه حاشیههای فراوانی در بین علاقهمندان ایجاد کرده است.
آیا طراحی خودروهای چینی واقعا کپی از دیگر مدلهای خارجی است؟ دلیل طراحی مشابههای خودروهای چینی با محصولات شرکتهای دیگر چیست؟ برای پاسخ به این پرسشها باید به فرهنگ چین و نگاه متفاوت مردمش توجه کنیم. مقالهای که درادامه میخوانید، نوشتهی یکی از شهروندان اروپایی برای تشریح طراحی خودروهای چینی و درک بهتر از خودروسازی این کشور است.
غرب دربرابر شرق؛ تفاوتها باید درنظر گرفته شوند
باید صادقانه گفت بسیاری از غربیها دربارهی هرآنچه در خارج از خانه تولید میشود، گاهی اوقات دیدگاههای تمسخرآمیز دارند. درواقع، بهسخرهگرفتن موضوعات مختلف غیرغربی برای برخی مردم به امری طبیعی تبدیل شده است. یکی از بهترین مثالها، خودروهای چینی است که البته این مثال را در ایران نیز میبینیم؛ بهویژه خودروهای چینی که طراحی مشابه نمونههای اروپایی و آمریکایی و حتی ژاپنی دارند. چرا باید خودروسازان چینی مدلهایی با الگوبرداری از طراحی لندرور و مینی تولید کنند که حاصلش خودروهایی با نشان چانگان و لیفان و طراحی کپی بسیار ناشیانه باشد؟ این محصولات از دیدگاه غربیها، توهینآمیز و بیهوده است و نقض آشکار قوانین شمرده میشود. بههمیندلیل پس از معرفی خودرو جدید چینی با طراحی آشنا، علاقهمندان خودروهای برندهای شناختهشده واکنشهای شدیدی نشان میدهند.
مدتی پیش، مقالهای مفصل دربارهی انواع خودروهای چینی با طراحی کپی برندهای دیگر در زومیت منتشر شد؛ اما دلیل کپیکاری خودروسازان چین بررسی نشد. واقعا چرا خودروسازی چین، چنین کاری را تکرار میکند؟ پیش از آنکه بدون توجه به حقیقتها و احساسی پاسخ داد، دلیل الگوبرداری شدید و وامگرفتن زبان طراحی برندهای بزرگ در خودروهای چینی را باید درک کرد. اصلا چرا کپیکردن محصولات مختلف در چین غیرقانونی نیست؟ از دیدگاه مردم کشورهای توسعهیافته و مناطقی که قوانین سفتوسخت نقض حق مالکیت وجود دارد، عملکرد خودروسازان چینی باورکردنی نیست. باید توجه کنیم بیشتر غربیها، با دیدگاه غربی به همهچیز نگاه میکنند. درواقع، مردم کشورهای غربی با این درک همراه هستند که تمام افراد جهان مانند آنها به مسائل مینگرند. به تشریح نیاز نیست که این دیدگاه نادرست است؛ بهخصوص وقتی با دیدگاه چینی و دیگر فرهنگهای شرقی در زندگی آشنا باشیم.
تفاوتها و شباهتها؛ از پایان تاریخ و آخرین انسان تا برخورد تمدنها
در دههی ۱۹۹۰ و هنگام اتمام جنگ سرد، جهان غرب بهسرعت رشد کرد. دلیل این امر پیروزی لیبرال دموکراسی با حمایت فراوان آمریکا بر کمونیسم بود. ارزشهای غربی پیروز شدند و باورهای سیاسی دیگر بهحاشیه رفتند. این مهم در غرب بهقدری ارزشمند بود که فرانسیس فوکویاما، فیلسوف مشهور آمریکایی، در سال ۱۹۹۲ کتابی بهنام «پایان تاریخ و آخرین انسان» (The End of History and the Last Man) منتشر کرد. در این کتاب، فوکویاما ورود انسان به عصری جدید را اعلام کرد؛ دورانی که غرب شکستناپذیر و جاودان خواهد بود. البته این دیدگاهی بود که بیشتر افراد در آن سالها به آن معتقد بودند و در خوشبینی اشتراک داشتند که حاصلش خودروهای ماندگار دههی ۱۹۹۰ است. باوجوداین در سال ۱۹۹۳، ساموئل هانتینگتون (۱۹۲۷ تا ۲۰۰۸) با انتشار مقالهای جالب با عنوان «برخورد تمدنها» (The Clash of Civilisations) دیدگاه دیگری را بیان کرد.
بهعبارت ساده، هانتینگتون در این مقاله اعلام کرد با وجود پیروزی غرب در جنگ سرد، تنش بین ملتها بهپایان نرسیده و بهزودی، نوع جدیدی از تعارضها بین تمدنها پدیدار خواهد شد. هانتینگتون با پافشاری بر دیدگاهش، در سال ۱۹۹۶ کتابی منتشر کرد که در آن، فهرستی کامل از تمدنهای رقیب آورده شده بود. او معتقد بود غرب باید درمقابل تمدنهای آمریکایلاتین، اُرتدُکس، اسلامی، بودایی، آیین هندو، آفریقایی، ژاپنی و چینی قرار بگیرد. البته منظور هانتینگتون برخورد نظامی نبود؛ بلکه فروپاشی هویتها بررسی شده است. سؤال مهم در جنگ سرد این بود: ایدئولوژی هر فرد چیست؟ پروفسور سابق دانشگاه هاروارد معتقد بود سؤال اصلی در قرن بیستویکم تغییر خواهد کرد: هویت هر فرد چیست؟ درحقیقت، اگر افراد مختلف با پیشزمینههای متنوع ارتباط برقرار کنند، در طول زمان، تفکر آنها دربارهی شکلگیری تنشها تفاوت اساسی بینشان ایجاد میکند. این تفکرها ممکن است به جنگ ختم شود. بااینحال، این دیدگاهها و کتابها و نظریهها چه ارتباطی با صنعت خودروسازی دارد؟
آیین کنفسیوس؛ اصول اخلاقی و سیاست و مسائل دینی بهسبک کنفسیوس چین
یکی از تمدنهایی که هانتینگتون در کتابش به آن اشاره میکند، آیین کنفسیوس چین است. بیشتر مردم چین، کره، سنگاپور، ویتنام و تایوان پیرو کنفسیوس هستند. پیروان کنفسیوسگرایی جوامع دور از وطن چین، بهویژه در آسیای جنوبشرقی را نیز شامل میشوند. براساس نوشتههای هانتینگتون، مردم چین در سالهای گذشته براساس تعالیم کنفسیوس زندگی میکردهاند. این آیین استاندارد مشخصی برای شادمانی، عدالت اجتماعی، نظم سیاسی، نهادهای سیاسی، خدایان بهشت و ... تعیین کرده که تأثیر چشمگیری بر زندگی مردم و موضوع مدنظر ما، یعنی خودروسازی چین خواهد گذاشت. باوجوداین، قبل از پرداختن به کنفسیوس و خودروسازی چین اجازه دهید دربارهی آیین گذشتهی چین بیشتر بدانیم.
براساس کتابهای تاریخ و نوشتههای تاریخدانان چین، کنفسیوس (Confucius) مشهورترین فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی و معلم چینی است که در چین باستان زندگی میکرد. او در ۵۵۱قم در ایالت کوچک لو، بخشی از استان شاندونگ امروزی متولد شد و در ۴۷۹قم درگذشت. کنفوسیوس از کلمهی کونگ فوزِ (Kǒng Fūzǐ (孔夫子) ، بهمعنی «استاد بزرگ، کونگ» گرفته شده که یونانیان با افزودن پسوند «یوس» در پایان نامش، آن را به «کنفوسیوس» تبدیل کردند. کنفسیوس دوران کودکی سختی داشت: پدرومادرش در سالهای ابتدایی زندگی وی درگذشتند و درادامه، روزهای عمر کنفسیوس تجربهی فقر و بیعدالتیها بود. او با گذشت سالها و کسب تجربههای ارزشمند، بهدنبال بهبود زندگی بود؛ بنابراین، با سفر به دادگاههای مختلف به افراد مختلف درس سیاست و حکمرانی میداد. کنفسیوس حاضر بود با تمام افراد مشتاق یادگیری تبادلنظر کند. حاصل وقف زندگی در این مسیر، تبدیل به یکی از بزرگترین فیلسوفهای جهان بود. حتی در فلسفهی تائو، کنفسیوس مقامی الهی شناخته میشود.
این فیلسوف بزرگ معتقد بود انسانها با ذات پاک بهوجود میآیند و قابلیت یادگیری و تکاملپذیری و رشد دارند. بااینحال، تبدیل به انسانی بهتر، به تلاشهای شخصی و اجتماعی زیادی نیازمند است. براساس دیدگاه کنفسیوس، برای داشتن جهانی بهتر و بینقصی مثل بهشت افراد باید بهدنبال یادگیری و رشد و پرهیزکاری باشند. بهطور خلاصه، کنفسیوس میگوید انسانها با افکار منتوع و گاهی گمراهکننده بهدنیا میآیند. همهی افراد میتوانند ظرفیت ابتدایی خود را قربانی آرزوها، غم، نفرت، هوای نفس و دیگر امیال غیرمنطقی کنند. برای ایجاد زندگی بهتر برای خود و دیگران، باید از موضوعات منفی شمردهشده دوری کرد. اگر این مأموریت را باموفقیت انجام دهیم، درمقایسهبا هنگام تولد، در پایان زندگی انسان بهتری خواهیم شد.
پس از رشد و پرورش کافی، هر فرد میتواند به مقام «چینزو» (انسان برتر) برسد. چینزو باید محترم، مطمئن، مهربان، فرهیخته و درستکار باشد. هر چینزو باید دیگران را به رشد تشویق کند تا آغازگر اثر دومینو (Domino Effect) باشد. این اعمال باعث ایجاد هماهنگی اجتماعی خواهد شد" اما برای رشد و پرورش چه باید کرد؟ کنفسیوس آیین پرستش خود را پیشنهاد میکند. عبادت و پرستش افراد خواهان مقام چینزو، تعظیم به بزرگان حتی درصورت درکنکردن دلیل آن را شامل میشود. کنفسیوس معتقد بود افراد به مقام چینزو باید دست یابند تا همهی مردم زندگی بهتر و شادتری درکنارهم داشته باشند. آیین پرستش با تحریک هیجانها، حتی درصورت بیمعنیبودن، تنها راه رسیدن به چینزو است.
چینزو در صنعت خودروسازی چین؛ بهدنبال جامعهای بهتر به هر قیمتی
تصور کنید بیشتر مهندسان چینی شرکتهای مختلف خودروسازی بهدنبال مقام چینزو هستند. بهعنوان مأموریت تمدن آنها، راه کنفسیوس راه درستی است؛ حتی امکان دارد درظاهر و بهصورت عمومی مخالف این آیین باشند. با وجود آموزش و انگیزش و مأموریت اجتماعی مهم برای دستیابی به چینزو، مهندسان چینی با هدف رسیدن به این مقام، در شرکت خودروسازی فعالیت میکنند. این افراد پیرو همکاران باتجربهتر، مدیران شرکتها، مقامهای دولتی و دیگر افرادی خواهند بود که باید پرستش شوند. هدف اصلی رضایت مردم از محصولات آنها است. طراحان چینی نیز با همین هدف خودروهای جدیدی خلق میکنند. در فلسفهی کنفسیوسگرایی معاصر و باتوجهبه پیشرفت جوامع، مهندس و طراح شرکت چینی میتواند این سؤالها را از خود بپرسد: آیا با تولید این محصول رشد و پرورش بیشتری داشتهام؟ آیا با در بهبود خودروهای دیگر شرکتها و تولید بهعنوان مدل جدید، عملکرد درخورتوجهی داشتهام؟ دربرابر افکار غیرمنطقی که با آنها متولد شدهام و افکار دیگر افراد جامعه، چه باید کرد؟
مهندسان و طراحان چینی خودرو را محصولی کامل نمیدانند. فرقی نمیکند این خودرو تولید اروپا و ژاپن یا آمریکا باشد. از دیدگاه آنها، همیشه جای پیشرفت و بهبود محصول وجود دارد؛ بههمیندلیل با اینکه از دیدگاه بسیاری از افراد خارجی تلاشهای چینیها چیزی جز شکست نیست، خودرو تولیدی برندهای دیگر را به روش خود کامل میکنند. همین نگرش یکی از دلایل وجود خودروهای چینی با طراحی مشابه محصولات بیامو، مرسدس بنز، مینی، لندرور و... است. با این تفاسیر، جایی برای کپیرایت و حفاظت از حق نشر نمیماند. فلسفهی کنفسیوس دربارهی علاقههای اجتماعی و نیازها و مسئولیتها است، نه پرورش شخصی. اگر حق اختراع و امتیاز از رشد افراد و رسیدن به هماهنگی اجتماعی جلوگیری میکند؛ پس اهمیتی نخواهد داشت. بدون شک از بین ۱میلیاد و ۳۰۰هزار نفر جمعیت چین، برخی افراد طرفدار خودروهای ساخت کشورشان نیستند؛ اما این دیدگاه در بین تمام چینیها مشترک نیست. از طرفی باتوجهبه اینکه بیشتر مردم چین برای شادبودن خود را نیازمند ارتباط برقرارکردن با فرهنگهای دیگر نمیبینند و اصلا علاقهای به دیدگاهها و عقیدههای خارجیها ندارند، بدون یادگیری زبان آنها نمیتوان درک درستی از نگرش کلی مردم این کشور بزرگ داشت.
احتمالا به این موضوع اعتراض میکنید که دلیل اصلی تولید خودروهای چینی با طراحی کپی، نه فیلسوفی قدیمی با آیینهای پرستش ازمدافتاده، بلکه شرایط اقتصادی است. دلیل تولید این خودروها استفادهی خودروسازان چینی از طراحی مدلهای غربی برای جلب مشتری و فروش محصولاتی با قیمت کمتر، ولی ظاهر مشابه نمونههای معتبر است. این گفته بهویژه بادرنظرگرفتن بازار بزرگ خودرو در چین و قدرت خرید پایین مردم، ارزش بیشتری پیدا میکند. ازاینرو، تولید خودروهای ارزانقیمت بهمعنی رشد بزرگ در اقتصاد چین خواهد بود.
احتمالا برخی هم این نکته را درنظر میگیرند که دلیل کپی طراحی خودروهای برندهای شناختهشده، یادگیری چینیها در تولید مدلهای متنوع و باکیفیت است. درواقع، چینیها همان روش اجراشدهی خودروسازان ژاپنی و کرهجنوبی را درپیش گرفتهاند. میتوان گفت بههمیندلیل، نهتنها خودروهای ارزانقیمت، بلکه شاسیبلندهای گرانقیمت و سدانهای لوکس برندهای دیگر هم در چین کپی میشود. هر دو دلیل مذکور درست است؛ اما چرا مهندسان و طراحان شرکتهای خودروسازی چین بهصورت عمدی فناوریهای غربی را به اعتقاد بیشتر افراد قرض میگیرند و بازسازی و نابود میکنند؟ چرا مدلهای داخلی خود، نظیر هنگچی L5 یا HKG H600 را تولید انبوه نمیکنند و از این طریق با یادگیری بیشتر مستقل نمیشوند؟ چرا چینیها به یکی از پیشرفتهترین ملتهای جهان تبدیل نمیشوند؟ دقیقا در پاسخ به همین سؤالها است که تفکر کنفسیوس وارد میشود: بهبود خودرو دیگر برندها بهدلیل اینکه هیچچیز کامل نیست و دستیابی طراحان و مهندسان به مقام چینزو و رضایت مردم برای رسیدن به هماهنگی اجتماعی.
نکتهی مهمی که باید درنظر گرفت، تفاوت معنی «بهبود و پیشرفت و اصلاح» در نزد چینیها است. شاید خودروهای چینی که از دیدگاه بسیاری از افراد زشت و بدترکیب بهنظر میرسند؛ اما شاید هم از دیدگاه بیشتر مردم این کشور چندان هم بد نباشند. شاید واقعا این خودروها از دیدگاه مصرفکنندگان چینی «بهبود و اصلاح» هستند. علاوهبراین، در سالهای اخیر دیدهایم خودروهای چینی کپی دیگر مدلها، روزبهروز بهتر شدهاند (مثلا چری تیگو 8). هرچه این فرایند بیشتر ادامه یابد، تفاوت خودروهای چینی با محصولات اروپا و آمریکا و ژاپن محسوستر میشود. بیایید نگاهی دیگر به صنعت خودروسازی چین بیندازیم: خودروهای چینی در کجا تولید و به کجا صادر میشوند؟ برای مثال، گروه خودروسازی لیفان در کشورهای روسیه، اروگوئه، ایران، ترکیه، ویتنام، تایلند، اتیوپی، مصر و آذربایجان خط تولید و نمایندگی رسمی فروش دارد. همانطورکه کاملا مشخص است، خودروسازان چینی بیشتر بهدنبال دردستگرفتن بازار خودرو کشورهای درحالتوسعه هستند؛ بهویژه کشورهایی که قدرت خرید مردمش زیاد نیست و ارزشهای غربی مهم شمرده نمیشود.
این رویکرد به خودروسازان چینی اجازه میدهد بر صنعت خودروسازی این کشورها تسلط پیدا کنند. درواقع، طراحان و مهندسان چینی چینزوهای جهانی خواهند شد و درمقابل غرب خواهند ایستاد. برخورد تمدنها و گفتههای هانتینگتون حالا چگونه بهنظر میرسد؟ یکی از ضعفهای مقالهی برخورد تمدنها، درک شرایط جهانی از دیدگاه غربی است. هرچیز عجیبی از دیدگاه غرب، تهدید یا موضوعی تمسخرآمیز است. بااینحال، واقعیت این است که غرب منحصربهفرد نیست؛ بلکه استثنا است. ارزشهای کشورهای غربی جهانی نیستند و به تمام کشورها نباید تعمیم داد. شاید باید گفت تمدن غربی اقلیت است؛ اقلیتی که در طول تاریخ و شرایط حساس تابهامروز، بهموفقیت بیشتری دست پیدا کرده است. باید تفاوت غرب و شرق را قبول کرد و براساس آن، بهمحصولات کشورهای مختلف، ازجمله خودروهای چینی نگریست.
نظر شما