پرشین خودرو: سخن از گنجشک روزی گانی است که خداوند را دارند و یک دنیا کوچک از آرزو که با نرخ های تغییر یافته هر روز مواجه شده اما خود قیمت نانشان را به نرخ ریال در می آورند.
به گزارش «پرشین خودرو» به نقل از باشگاه خبرنگاران، آن روز راننده تاکسی، کار را تعطیل کرد تا خودرواش را به تعمیرگاه ببرد دو هفته ای بود که خودرواش نیاز به تعمیر داشت اما از پس هزینه های تعمیر بر نمی آمد و نه وقتش را داشت.
دو هفته قبل که تعمیرگاه بود مکانیکها به او گفته بودند که تعمیر خودرواش سیصد هزار تومان خرج دارد اما راننده تاکسی هر طوری که بود سیصد هزار تومان را جمع کرده و دیگر تصمیم گرفته بود که به تعمیرگاه برود به تعمیرگاه رسید که سیصد هزار تومان را آماده کرد و از مکانیک خواست که دست به کار شده و موتور تاکسی اش را تعمیر کند.
مکانیک گفت: این کار، ششصد هزار تومان خرج دارد راننده تاکسی که حسابی جا خورده بود پرسید: همین دو هفته پیش گفتید سیصد هزار تومان! حالا چرا دو برابر شده؟
مکانیک با ترشرویی گفت: دو هفته پیش دلار دو هزار تومان بود و به راحتی در بازار پیدا می شد... دو هفته پیش هزینه تراشکاری سرسیلندر، دوازده هزار تومان بود ولی حالا بیست و پنج هزار تومان!
راننده تاکسی سوار خودرواش شد و از مکانیکی بیرون آمد در فکرش این بود که حالا که پولم به تعمیرات نمی رسد بهتر است آن دستگاه آبمیوه گیری را که به همسرم قول داده ام را بخرم تا خوشحالش کنم و خانواده ام از آن استفاده کنند.
بنابراین به سه راه امین حضور رفت و همان دستگاه آبمیوه گیری را که با همسرش دیده بود انتخاب کرد اما وقتی قیمتش را پرسید شوکه شد و از فروشنده علت افزایش صد هزار تومانی قیمت آن را جویا شد فروشنده لوازم خانگی گفت: دلار بالا رفته، واردات این کالاهای خارجی کم شده و همه قیمت ها بالا رفته.
راننده تاکسی سوار خودرواش شد و با ناراحتی به راه افتاد همین طور که به آرامی حرکت می کرد، مسافری گفت: مستقیم.
راننده تاکسی مسافر را سوار کرد و به راه افتاد همچنان در فکر فرو رفته بود و به این فکر می کرد که چرا قدرت خرید ندارد؟
در همین فکرها بود که مسافر، یک پانصد تومانی پاره به او داد و او صد تومان به مسافر برگرداند.
مسافر با صدای بلند گفت: 350 تومان می شه آقا... پارسال 300 تومان بود حالا چه شده 350 تومان! راننده تاکسی 50 تومان دیگر به او داد.
همین طور که رانندگی می کرد در این فکر بود که چه خوب می شد اگر کرایه تاکسی هم به دلار محاسبه می شد اگر این طور بود از پارسال تا الان کرایه ها دو سه برابر می شد!
مسافر را پیاده کرد و با ناراحتی به راه افتاد و با خودش گفت امروز هم به بطالت گذشت و به هیچ کاری نرسیدم.
موتور ماشین سر و صدا می کرد راننده تاکسی احساس سردرد می کرد کنار یک داروخانه ایستاد تا قرص سردرد بخرد به داخل داروخانه رفت و قرص سردرد خرید هزار تومانی را که به داروخانه داد ناگهان داروخانه گفت: هزار و پانصد تومان می شه!
راننده تاکسی که جا خورده بود گفت: این ها که دو هفته پیش، هزار تومان بود، داروخانه گفت: دلار آزاد بالا رفته، این ها هم آزاد حساب می شه.
کد خبر 17335
نظر شما