به گزارش پرشین خودرو، اولین اتومبیلهایی که در سالهای 1900 تولید شدند سرسامآور بودند. ماشین مدل 1907 "پیرس اَرو" یک مجموعه اضافی از سوپاپ ورودی و خروجی داشت. روغن ماشینها باید هر هفته عوض میشد. در کتابچه راهنمای ماشین توصیه میشد که رانندهها یک آچار لولهای کوچک، یک جفت انبر قفلی، پیچگوشتیهای کوچک و بزرگ، یک چکش کوچک، یک جفت سیمچین، یک چاقوی بزرگ جیبی، سوهانهای سهگوش و نیمه گرد، یک حلقه نوارچسب، اسکنه، یک حلقه آهن نرم، یک آچار شلاقی، زنجیر اضافی، مقداری پنبه نسوز برای ساخت واشر، چند قوطی روغن و گریس و دوشاخه اضافی دم دست داشته باشند.
در مقابل، صاحبان خودرو همان رویهای که با اسبها و کالسکهها داشتند را بر روی ماشینها اعمال میکردند. فردی که درگذشته مسئول اسطبل بود و به اسبها و کالسکهها رسیدگی میکرد، به راننده ماشین تبدیل شد. بدین ترتیب مسئولیت تکنولوژی جدید برونسپاری شد.
مورخی به نام "کوین بورگ" در یکی از مقالههای بینظیر خود با نام "مشکل شوفر در دوران ظهور خودرو" چنین مینویسد: «اکثر رانندگان ثروتمند تنها میخواستند از سرعت و سفر با وسیلهای بهجز قطار لذت ببرند که اتومبیل این مزیتها را داشت. بعلاوه، صاحبان خودرو میخواستند تجربههای خود را با دوستانشان به اشتراک بگذارند. این افراد سفر با اتومبیل را زمینهای اجتماعی میدیدند که در آن نیازهای مکانیکی بهنوعی حواسپرتی، دردسر و شاید خجالتزدگی تبدیل میشد.» در واقع اتومبیل برای اولین صاحبانش نوعی ابزار راحتی و آسایش به شمار میرفت.
بورگ مینویسد که پس ازاین دوران فاجعه رخ داد. مسئولان تکنولوژی جدید گستاخی کردند و سعی داشتند از گاراژها درآمد اضافی کسب کنند. آنها در ساعات بیکاری اتومبیل رئیسهایشان را اجاره میدادند. بورگ میگوید: «در بین سالهای 1903 تا 1912 اعتراضهای شدیدی به گستاخی و نافرمانی رانندهها شد. صفحات مجلات خودرو پر از مقالهها و نامههایی شد که از مشکلات شوفرها و راهحلهای ممکن سخن میگفتند. گواهینامه رانندگی شبیه به ابزار حکمرانی شده بود. گاراژها سیستمهای امنیتی نصب کردند. در همین حین، اتومبیلها نیز مدام پیشرفتهتر و قابلاعتمادتر میشدند و نیاز به وجود شوفر هر روز کمتر و کمتر میشد. با پیشرفتِ اتومبیلها، صاحبان خودرو فهمیدند که دلیلِ تمایلشان به فناوری جدید راحتی و آسایش نیست. بلکه میخواستند چیزی را در کنترل خود داشته باشند. خیلی زود فهمیدند که باید لذت رانندگی را برای خود نگاه دارند.»
"مشکل شوفر" یادآور میشود که در هر دورهای از رشد فناوری، آنچه موجب اذیت و آزار میشود کالای تولیدشده نیست. بلکه مشکل در جزئیات، قوانین و انتظارات اجتماعی است که کالای تولیدشده را دربرمی گیرند. در همان دوران، صنعتِ نوپای تلفن و مخابرات داشت فناوری پیشروی خود را ارتقا میداد و از مشتریان بالقوه میخواست از آن بهعنوان ابزاری برای پرحرفی و تفریح استفاده نکنند. آنها انتقال صدا از سیمها را کشف کردند. اما تا دهه 1920 طول کشید تا بفهمند به چه دردی میخورد. موبایل هم به همین صورت در ابتدا یک تلفن سیار بود که امروزه ابزاری برای ارسال عکس در اینستاگرام و اسنپچت تبدیل شده است. در ابتدای ظهور هر نوع فناوریِ جدیدی، سردرگمی و انحرافات زیادی وجود دارد که ما را به بخش ویژهی "خودرو و راننده" میرساند. انقلاب خودروهای خودکار رو به آغاز است و ما در مرحله سردرگمی به سر میبریم.
حال که صحبت از سردرگمی به میان آمده، این سؤال مطرح میشود: آیا میتوانیم از عبارت "خودروی خودکار" استفاده کنیم؟ چه کسی این اصطلاح را پیشنهاد کرد؟ رانندگی انسانها خودمختار است. هر وقت که بخواهد سرعتش را کم یا زیاد میکند، میچرخد یا میایستد. خودمختاری نقطهی رهایی از دست شوفرها بود. نسل جدید خودروهای الکتریکی دقیقاً نقطه مقابلِ "خودمختاری" هستند: این کار درواقع گامی به عقب و گذشته است که تصور میشد عمل رانندگی باید به فرد دیگری سپرده شود. عبارت "ماشین خودران" از قبلی نیز بدتر است. "ماشین خودران" با عمل رانندگی در تضاد است. وسیلهی نقلیهای که در یک شبکه تکنولوژی قرارگرفته و با سیستمی از سنسورها و الگوریتمها به محیط رانندگی وصل میشود. کلماتی مانند "خودمختار" و "خودران" گمراه کننده هستند، زیرا قولِ خودکفا بودن ماشین را میدهند. نهاد مستقل چیزی است که میتواند از خود مراقبت کند. اما نسل جدید خودروها بههیچوجه این قابلیت را ندارند. این ماشینها وابسته هستند. زمانی که یک ماشین متعلق به یک شبکه باشد، نگرانیهای زیادی درباره امنیت آن شبکه به وجود میآید. وقتی یک الگوریتم فرمان را در دست داشته باشد، نگرانِ نحوه فکر کردن الگوریتم خواهیم بود. ما داریم کنترل را (درست همانند اولین صاحبان خودرو در قرن گذشته) به دیگری تسلیم میکند و ممکن است با مشکل شوفر مواجه شویم.
یکی از پرمخاطبترین مقالات، چندی پیش در مجله آتلانتیک چاپ شد. "آیا گوشیهای هوشمند یک نسل را نابود کردهاند؟" نوشته "ژان توانج". این مقاله داستان نگرانکنندهای را بازگو میکند: نوجوانان امروز کمتر از خانه خارج میشوند و توانایی کمتری در نگاهداشتن شغل دارند. افسردگی و خودکشی افزایشیافته و نوعی انحطاط چیره شده است. توانج استدلال میکند که تلفنهای هوشمند عامل اصلی این تغییرات هستند. مطمئناً سازندگان گوشی هوشمند چنین چیزی را پیشبینی نمیکردند. آنها بر دستاوردهای حاصل از اختراعشان متمرکز بودند و بهندرت به عواقب وسیعتر فکر میکردند. سازندگان فنآوریهای جدید اهداف و دستور کار خود را دنبال میکنند. اما کاربرها همیشه همان راه را دنبال نمیکنند.
اکنون در وضعیت مشابه با اتومبیلهای قدیمی قرار داریم. شرکتهای آئودی، فورد یا جیام نبودند که برای خودروهای وابسته تلاش کردند. بلکه شرکتهای اپل، گوگل و اینتل در این کار نقش داشتند که برای آنها اتومبیل و رانندگی ابزار خوشی و لذت نیست. و کاربران آنها بچههایی هستند که با گوشیهای هوشمند خود روی مبل لمدادهاند.
توانج در مقاله خود مینویسد که امروزه نوجوانان تمایلی به گرفتن گواهینامه رانندگی ندارند و این کار را بهاجبار والدین انجام میدهند. درحالیکه در نسلهای گذشته اشتیاق زیادی برای رانندگی وجود داشت و تمام نوجوانان تا پایان دبیرستان گواهینامه رانندگی داشتند. این افراد سفر با اتومبیل را زمینهای اجتماعی میدیدند که در آن نیازهای مکانیکی بهنوعی حواسپرتی، دردسر و شاید خجالتزدگی تبدیل میشد.
فرادید
نظر شما