به گزارش پرشین خودرو به نقل از روزنامه ایران در مطلبی به قلم جبار رحمانی، عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی نوشت: «سانحه پشت سانحه، بحران پشت بحران، نگاهی به رسانهها و شبکههای اجتماعی بیانگر آن است که جامعه ما، جامعهای دائماً بحرانی و مصیبتزده است. شاید بتوان ادعا کرد که این بازنماییهای رسانهای رسمی و غیر رسمی همه واقعیت زندگی ایرانیان نیست اما هر چه هست تصویر و تصورات ساخته شده توسط رسانهها و دلمشغولیهای مردم بیانگر برجسته شدن بحرانهای انبوهی است که سرتاسر زندگی ایرانیان را درمینوردد. از بحرانهای طبیعی موقتی مانند زلزله تا بحرانهای طولانی و متداوم مانند خشکسالی، ریزگردها و غبار و... و گاه نیز بحرانهای دیگری مانند تصادف قطار، سقوط هواپیما و... زندگی ما را به سناریوی تراژیکی تبدیل کرده است که به جای قهرمانان، مردم عادی هستند که هر لحظه منتظر فاجعهای در زندگیشان هستند.
شاید ادعای این که دچار سیاهنمایی شدهایم، تا حدودی درست است اما نگاهی به رسانهها بیانگر آن است که مجموعهای زنجیرهای از بحرانهای طبیعی و انسانی دائماً دغدغه ما شدهاند، آن قدر که مرگ ناگهانی به قصهای تکراری برای ما تبدیل شده است. به همین دلیل آن چه مهم است، نسبت این وقایع در کلیت جریان زندگی ما نیست، بلکه مهمتر از همه، حس و تصویری است که مردم به واسطه آنها از زندگی خودشان و کلیت جامعه به دست میآورند. به همین دلیل اذهان مردم جامعه ما همیشه سرشار از بحران، فاجعه و مصیبت است. کلیدواژههای توصیف فضای عمومی فضای عاطفی و معنایی زندگی ما را نشان میدهد، اگر در کنار بحران، فاجعه و مصیبت واژههای دیگری مانند اختلاس، فساد، تقلب را بگذاریم، یک ذهن مشوش و آشفته را خواهیم داشت که زندگی او در سرطیف سیاه رنگهای زندگی قرار گرفته و اندوه و مصیبت مهمترین کلیدواژههای عاطفی، شناختی و کنشی ما هستند. درگیری دائم ذهنها، سرشار از حس ناامنی نسبت به محیط است. گویی سایه مرگ آن قدر گسترش یافته که ناامنی به خصیصه دائمی زندگی ما تبدیل شده است. فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی نیز به دلیل تمایل به خبرسازی این نقاط حاد و بحرانی و مصیبتزده را برجسته میکنند. لذا تصویر زندگی، تصویر فاجعهباری شده است. اما در این میان دو چیز هست که این تصویرها را برجستهتر و مغشوشتر میکند. بیاعتمادی به نهادهای دولتی و حکومتی که ناشی از پرسشهای بیپاسخ مردم نسبت به چرایی این بحرانها و فسادها و اختلاسها است که هیچ وقت مردم متوجه سرانجام خلافکاران، سرانجام مسئولین فاجعهها، سرانجام مردم بحرانزده، سرانجام فاجعهها و... نمیشوند، هیچ وقت بحرانهایی که ناشی از خطای مدیریتی و تصمیمگیری یا ناشی از خطای انسانی هستند، مسئول آنها معرفی نمیشود. گویی مردم از مشخص شدن مجرم، مسئول و عاملان سهیم در بحران ناامید هستند. مهمتر از همه گویی بحرانها و مصیبتها عامل و مقصری ندارند. اگر هم دارند عوامل طبیعی خارج از کنترل انسانی هستند. این حس ناامیدی از معرفی و مجازات مقصران و مجرمان بحرانها، در کنار ناامیدی از خدماترسانی درست و به موقع و کامل توسط نهادهای رسمی، حسی از درماندگی و اضطراب بیسامانی را به مردم میدهد. از سوی دیگر فقدان خبرسازی از لحظههای زیبای زندگی مردم نیز این تصویر مصیبتبار را تشدید میکند. مردم ما فاقد لحظههای شادمانه جمعی و عمومی هستند. جامعه ما جمعگرایی و جامعه بودن خودش را در لحظههای فاجعه تجربه میکند. ما لحظات شادمانه جمعی و خوش را از زندگی جمعی مردم حذف کردهایم، در نتیجه جمعبودگی و دگردوستیها، همیشه در موقع بحران شکوفا میشود.
این فضای مصیبتبار و فاقد لحظات شادمانه، در نهایت جامعه را به نوعی بیتفاوتی ناشی از تجربه مکرر و متعدد فاجعه و مصیبت انسانی و طبیعی میکشاند. این واکنشهای خودجوش مردمی در مواقع بحرانی نیز از نقطهای به بعد میتواند به سمت یأس و بیتفاوتی منجر شود که میتواند جامعه را به سمت خمودگی ببرد. لازم است از یکسو از کارآمدی نهادهای رسمی در مدیریت بحران به مردم گفته شود، و از سوی دیگر مسئولین بحرانها معرفی و در صورت لزوم مجازات شوند تا شاید اعتماد از دست رفته به دست آید.
ضمن آن که یادمان باشد در جامعهای با این میزان بحران، انسان بحرانزده و بحرانسازی بر نظامهای آموزشی و جامعهپذیری، این خانواده، مدرسه، دانشگاه و رسانهها هستند که باید مردم را برای این موقعیتها آموزش بدهند. شاید بتوان در فرآیندی دقیق و آگاهانه خطای سیستمها و نهادها را اصلاح و رابطه مردم، جامعه و نظام نهادهای رسمی را ترمیم کرد. اگر این مصیبت حل شود، میتوان جلوی مصیبتهای دیگر را با نهادهای درست و کارآمد گرفت و در صورت رخداد هر مصیبتی نیز با این نهادهای کارآمد و درست و متخصص آن را به درستی مدیریت کرد. این خود ما هستیم که بحرانها را به واسطه خطاهای سیاستگذاری و مدیریتی ایجاد میکنیم و آنها را به فاجعه تبدیل میکنیم. اگر این مسأله حل شود، جامعهای توانمند و مردمی امیدوار، میتوانند هر بحرانی را به حداقل ممکن برسانند.»
پرشین خودرو: «این فضای مصیبتبار و فاقد لحظات شادمانه، در نهایت جامعه را به نوعی بیتفاوتی ناشی از تجربه مکرر و متعدد فاجعه و مصیبت انسانی و طبیعی میکشاند. این واکنشهای خودجوش مردمی در مواقع بحرانی نیز از نقطهای به بعد میتواند به سمت یأس و بیتفاوتی منجر شود که میتواند جامعه را به سمت خمودگی ببرد.»
کد خبر 91110
نظر شما