مطلبی در سایت پرشین خودرو نظرم را جلب کرد تیترش چنین بود: «صنعت خودرو نیازمند یک استراتژی جدید» و بن مایهاش سوالی سخت که: آیا صنعت خودرو به استراتژی نیاز دارد؟ این نوشتار بر دوپاره تنظیم شده بود.
پارهی نخست که توسط خبرنگار هوشمند بخش خودرو و به منظور طرح سوالی هوشمندانهتر تهیه شده بود، نگرشی به غایت جذاب داشت. او در همان جملات آغازین چنین نتیجه گرفته بود که: «با نگاهی به استراتژیهای نوشته شده برای صنعت خودرو و وضعیت فعلی این صنعت، میتوان به این نتیجه رسید که استراتژیهای نوشته شده عملاً بر بهبود روند تولید خودرو تاثیری نداشتهاند.» و سپس به اظهارات دبیر انجمن خودروسازان اشاره میکند. مبنی بر اینکه «تا کنون 3 یا 4 استراتژی برای صنعت خودرو نوشته شده است که آخرین آنها زمستان سال 88 در وزارت صنعت به تصویب رسید و قرار بر این شد که این استراتژی هر پنج سال یکبار مورد تجدید نظر قرار بگیرد. با توجه به زمان تصویب این سند، زمان بازنگری آن دو سال دیگر است، اما آیا صنعت خودرو تا دو سال آینده میتواند با این استراتژی که حتی در زمانی که شرایط تولید خودرو عادی بود از سوی کارشناسان بلندپروازانه خوانده میشد، به راه خود ادامه دهد؟» نویسنده محترم در پایان این پاره پرسش مفید را مطرح میکند و مینویسد که: «آیا یک استراتژی جدید میتواند در شرایط فعلی به کمک خودروسازان بیاید؟»
در پاره بعدی، خبرنگار کوشیده تا پاسخی بدان سوال وزین بیابد، لذا به سراغ یکی از مدیران ارشد صنعت خودرو رفته، و این مدیر ارشد که نخواسته نامش یاد شود! نکاتی گفته که به نظر بنده این نکات شایسته درنگ و تامل بیشتر است:
· مدیر محترم صنعت خودرو پاسخ داده که: «هماکنون زمان مناسبی برای نوشتن یک استراتژی بلندمدت برای صنعت خودرو نیست.»
· و ادامه داده که: «در صنایع بزرگی مانند خودروسازی، استراتژیها از استراتژیهای کلان بانکی، ارتباطات و سیاستهای خارجی، چگونگی سرمایهگذاری خارجی و نظیر اینها پیروی میکند؛ بنابراین صنعتی مانند خودرو قادر نیست به صورت مستقل از اینها گام بردارد.»
· او در باب ناکامی استراتژیهای قبلی این صنعت، گفته که: «دلیل اصلی تاثیرگذار نبودن استراتژیهای قبلی بیثبات بودن شرایط کشور و نوسانات سیاسی و اقتصادی بوده است.»
· و پیشنهاد داده که: «در شرایط فعلی ما به یک استراتژی کوتاهمدت نیاز داریم تا ببینیم چطور میتوان از این وضعیت خارج شد»
· او گفته است که: «تمام دوستانی که حالا حرف از نوشتن یک استراتژی جدید میزنند باید به این نکته توجه داشته باشند که تنها با نوشتن یک استراتژی اولیه اصولی آن هم در سطح کلان است که قادر به رسیدن به اهدافی جزئیتر در صنایعی نظیر صنعت خودرو هستیم» و ادامه داده که: «بهترین روش تدوین استراتژی این است که خودروسازان کارهای مطالعاتی خود برای بهبود صنعت خودرو از حالا آغاز کنند تا زمانی که دولت توانست به یک ثبات سیاسی و اقتصادی برسد، برنامهها را تدوین و به تصویب برسانند.»
· او گفته برای پیشبرد استراتژیها ثبات به تنهایی کافی نیست «اگر شرایط با ثبات هم باشد اما دولت در کار بخش خصوصی دخالت کند، استراتژیهای تدوین شده ثبات خود را از دست میدهند»
· این مدیر ارشد در انتهای سخناش چنین گفته که: «بعد از تدوین و اجرای استراتژی کوتاهمدت میتوان با دولتمردان وارد گفتوگو شد و در رابطه با موضوعات کلان صنعت خودرو به گفتوگو نشست. وی بسیار امیدوار است که تا دو سال آینده، یک برنامه کوتاهمدت بتواند این صنعت را از حالت بحرانی خارج کرده و فرصتی را برای اجرای با ثبات استراتژیهای کلان فراهم سازد»
آنچه که سبب شد اندکی پیرامون در این یادداشت بمولم؛ تفاوتی است محتوایی در درک مفهوم «استراتژی»، به نظرم تا زمانی که مدیران صنعتی به دریافت واقعی از مفهوم استراتژی نرسند کوششهای نابسودی خواهند داشت. اندیشههای این مدیر محترم صنعت خودرو که نمونهای است از یک سلسله تفکری در صنعت خودرو، سرچشمه ناکامیها را در علتهایی نظیر: بیثباتی شرایط کشور، نوسانات سیاسی و اقتصادی، دخالتهای دولت در کار بخش خصوصی و ... میکاود، و برای عبور از بحران فعلی این صنعت باز هم دست به دامن استراتژی میشود اما اینبار از نوع کوتاه مدت آن را مفید تشخیص میدهد.
حال آنکه میتوانیم طور دیگری هم تحلیل کینم، و دلایل ناکامی استراتژیها را، نه در خود استراتژیها، یا در نگارندگان آن، یا در عدم انطباق آن با استراتژیهای کلان و یا بی ثباتی شرایط اقتصادی و نوسانات سیاسی؛ که در درک و دریافت مفهومی این واژه بکاویم. استعمال لغت استراتژی عمری بلند دارد، حداقل به اندازه جنگ، این مفهوم از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصهها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکتداری را گشود. اگر خوب دقت کنیم در تمامی این موارد واژه استراتژی با واژه «رقابت» عجین بوده و این دو واژه در کنار یکدیگر معنا شدهاند، در عرصه جنگ استراتژی برنامهای بوده برای پیروزی بر «دشمن»، در عرصه سیاست و کسب و کار دنیای مدرن استراتژی برنامهای است برای پیروزی بر «رقیب». در جایی که رقیب حضور نداشته باشد سخن از استراتژی سخن ناصوابی است و سودای کامیابی از آن، سودای خامی بیش نیست.
با این دریافت میتوانیم چنین بپنداریم که دلیل ناکارآمدی استراتژیها در صنعت خودرو، آن است که فضای کسب و کار این صنعت رقابتی نبوده است نه آنکه استراتژی نداشته است و بر همین مشرب باید گفت که با یک استراتژی کوتاه مدت هم نمیتوان سایه بحران را از سر این صنعت دور کرد چرا که یافتن شفای این بیماری از آن دارو کاریست عبث.
کد خبر 140910
نظر شما