کد خبر 69925
۲۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۱

پرشین خودرو: پیوند میان اندیشه‌ها، عقاید و لباس و تاثیرگذاری آن‌ها بر یکدیگر موجب شده انسان پوششی برای خود برگزیند که تداوم آن در گذر زمان جزو هویت و اعتبارش شده است.

به گزارش«پرشین خودرو»، نخستین انگیزه و اندیشه بهره‌گیری از پوشاک و لباس، برای نگاهداری انسان از عامل‌های طبیعی به ویژه سرما بوده است. لباس اما مانند هرگونه وسایل زندگی هنگامی که از دایره نیازمندی‌های زندگی روزمره بیرون می‌آید، جنبه‌ای تفننی به خود می‌گیرد، نیز در گذر زمان با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، شرایط اقلیمی و عادت‌ها و رسم‌های هر جامعه، دگرگونی‌هایی در آن راه می‌یابد. پیوند میان اندیشه‌ها، عقاید و لباس و تاثیرگذاری آن‌ها بر یکدیگر موجب شده انسان پوششی برای خود برگزیند که تداوم آن در گذر زمان جزو هویت و اعتبارش شده است.

 
مطالعه و پژوهش درباره سیر دگرگونی پوشش و پوشاک مردمان یک ملت امروزه نه تنها از جنبه بررسی سیر تاریخی و درک زیبایی و تنوع آن قابل درنگ است، که، از نظر فهم روان‌شناسی و عادت‌ها و رسم‌های ویژه آن‌ها نیز شایان توجه است. اختصاص گونه‌ای ویژه از لباس برای مردان و گونه‌ای دیگر برای زنان در یک جامعه، وضعیتی بوده که در گذر زمان شکل یافته و تکمیل شده است، به گونه‌ای که به اقتضای جنسیت هر یک، پوشاکی برایشان پدید آمده و رواج یافته است. این جداسازی بدین‌ترتیب موجب شده است زنان و مردان از پوشیدن پوشاک ویژه جنسیت دیگر همواره دوری گزینند و تنها پوشاک ویژه خویش را بپوشند.
 
 آرام، آراسته پرهیاهو
 
پوشش، مساله‌ای برشمرده می‌شود که نه تنها در جامعه ایران، که در دیگر جوامع نیز همواره از گذشته‌های دور تا امروز به عنوان پدیده‌ای فرای گستره خصوصی زندگی اهمیت فراوان داشته است. پوشش زنان در این میانه اما اهمیت و محوریتی ویژه داشته است. این مساله را در روزگار کنونی نیز مورد توجه می‌توان قرار داد. نوشتار پیش رو روایتی از شیوه پوشش زنان ایرانی در دوره‌های تاریخی گذشته بر اساس نوشته‌های جهانگردان و سفرنامه‌نویسان ارایه می‌دهد. تاریخ‌نگاران ایرانی مطالبی گسترده درباره شیوه گزینش پوشاک و پوشش ساکنان این سرزمین در دوره‌های گذشته به رشته تحریر نیاورده‌اند، از این‌رو در حوزه یادشده با کمبود منابع ایرانی تاریخ‌نگاری روبه‌روییم. جهانگردان تاریخی که در دوره‌های گوناگون به ویژه از پنج سده پیش، هم‌زمان با روزگار صفوی به ایران آمده و سفرنامه‌ها و گزارش‌هایی گوناگون نگاشته‌اند اما بسیار به پوشش زنان ایرانی توجه کرده‌اند. بیش‌ترین آگاهی‌ها درباره بررسی پوشاک ایرانیان البته از سده سیزدهم هجری برجای مانده و از آن میان پوشش زنان بیش از لباس مردان دگرگونی یافته است.

پوشاک زنان در دوره اسلامی

مساله تهیه پوشاک زنان در ایران پس از ورود اسلام همچون دیگر نیازمندی‌ها مورد توجه بود و نفوذ حاکمان و بازماندگان عرب چندان تغییری در ذوق‌ها نداد؛ حتی خود آنان نیز آرام‌آرام از سلیقه‌های ایرانیان در این زمینه بهره جستند. تهیه و تولید پارچه در ایران پیشینه‌ای دراز دارد. از آثار سوخته پارچه‌ها در تپه حصار دامغان از سه هزار سال پیش از میلاد تا آثار پارچه‌ای زمان حکم‌رانی مادها و پارس‌ها که صنعت بافندگی پارچه رونقی عالم‌گیر یافت، ایرانیان پوشاک بسیار عالی و باشکوه داشتند و در این زمینه پیشتاز بودند. تهیه پارچه‌های ابریشمی، در دوران پس از برافتادن ساسانیان نیز همچنان میان مناطق گوناگون ایران به همان شیوه پیشین متداول بود و بازار جهانی داشت.
 
مردمان منطقه نیشابور، گونه‌های بسیار گران‌بها و فاخر پارچه‌های پنبه‌ای و ابریشمی می‌بافتند. این منسوجات به دیگر سرزمین‌های اسلامی و کشورهای غیر مسلمان صادر می‌شد. آن پارچه‌ها به دلیل خوش‌بافتی، در همه سرزمین‌های خریدار و مشتری بسیار داشت و شاهان نیز از آن‌ها برای لباس‌های مجلل خود بهره می‌بردند. ورود اسلام به ایران البته دگرگونی‌هایی در این زمینه پدید آورد. ملاحظه‌هایی که آیین اسلام در پوشش مومنان داشت، دگرگونی‌های مهم و بنیادین را در لباس اهل اسلام موجب شد. لباس مسلمانان از پوشیدگی و سادگی ویژه برخوردار بود و توانست با تاثیر در جوامع و سرزمین‌های اسلامی، سبک پوشش ساکنان مسلمان آن سرزمین‌ها را تغییر دهد و آنان را تااندازه‌ای از لباس‌های فاخر دور بدارد.
 
 آرام، آراسته پرهیاهو
 
این ویژگی به ویژه در نومسلمانان ایران که از فرهنگ و تمدنی بسیار کهن و ژرف برخوردار بود، چشم‌گیرتر بود. آگاهی‌هایی اندک درباره پوشاک زنان ایرانی از سده‌های نخستین ایران اسلامی تا دوره صفویه در دسترس است، با این وجود، توصیف و نمایی کلی از پوشاک زنان در میانه آن چند سده می‌توان ارایه کرد. پوشش زنان آنگونه که ابوالقاسم آقاحسین شیرازی در کتاب «پوشاک زنان ایران از آغاز تا امروز» روایت کرده، در پنج دسته، اینگونه بوده است؛ یک، قبای سه ربی، آستین کوتاه، جلو بسته (با شکافی در جلوی دامن) با یقه افقی که بیش‌تر پوست‌دوزی می‌شده است. این قبا گاهی جلوباز هم بوده که با دگمه بسته می‌شده و یقه آن سرگوش بوده است. دو، قبای بلند آستین‌کوتاه، جلو باز که گرداگرد یقه پوست‌دوزی می‌شده و گاهی روی شانه نیز زردوزی و قلاب‌دوزی بوده است.
 
سه، پیراهن بلند آستین‌کوتاه جلوباز، دگمه‌دار یقه سرگوش با برگردان. چهار، سرپوش‌هایی از عرق‌چین، چارقد، لچک، نوار و گونه‌ای دوسری توری یا پارچه‌ای به شکل ویژه. گاه به جای نوار پارچه‌ای، تاجی نشانه‌دار تهیه و در میانه آن جقه‌ای کارگذارده می‌شده است. بر میانه نوار پارچه‌ای نیز گاهی جقه کار می‌گذاشتند. عرق‌چین در زیر لچک روی موی سر نیز کاربرد داشته است. پنج، دو نمونه کفش زنانه در زمانه یادشده رواج داشته است؛ یکی ساق‌بلند که از دیرباز مرسوم بوده و دیگر، کفش سبک و پنجه‌کوتاه راحتی.

روزگار صفوی و نماهایی از پوشش زنان

پوشاک زنان در سده دهم هجری، هم‌زمان با روزگار حکم‌رانی دودمان صفوی، ظاهری دیگری می‌یابد. به روایت جلیل ضیاء‌پور در کتاب «پوشاک بانوان ایران»، تنبان که در سده‌های پیش وجود نداشت، در این دوره رایج می‌شود. همچنین پیراهن‌های پردگمه و بندبندی‌ها کنار رفته، از بلندی به کوتاهی می‌گراید. چادری سفید و بزرگ نیز به عنوان روپوش همه پوشاک سرتاپای اندام زنان را می‌پوشاند. روبنده و جوراب نیز در همین روزگار به پوشش زنان افزوده می‌شود. سرپوش‌هایی نیز که به شیوه‌های گوناگون، وسیله تزیین و سرپوشی زنان بود، به عمامه و دستار تبدیل شد.
 
ژان شاردن سیاح فرانسوی در دوره صفوی، در تشریح پوشاک زنان چنین روایت می‌کند «لباس زنان از بسیاری از جهات همانند پوشاک مردان است. تنبان همان‌طور تا بقوزک پا می‌رسد. زنان با نیم‌چکمه‌ای پوستین پای خود را می‌پوشانند که تا چهار انگشت بالاتر از قوزک پا میرسد. زنان سر خویش را کاملا می‌پوشانند و روی آن چارقدی دارند که به شانه‌شان می‌رسد وقتی که می‌خواهند از خانه بیرون بروند حجاب بلند و سفیدی می‌پوشند که صورت و بدنشان را می‌پوشاند». این جهانگرد پرآوازه فرانسوی همچنین می‌نویسد پوشاک ایرانیان بیش‌تر از پارچه‌های زربفت، اطلس ضخیم توری و یراق‌های زرین و سیمین و قلاب‌دوزی‌ها تهیه می‌شده است و برخی از پوشاک را نیز با پوست‌های گران‌بها تزیین می‌کردند.
 
گارسیا دسیلوا فیگوئروا سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس یکم نیز روایتی از پوشش زنان در سفرنامه خود آورده است «زنان شلوار و بالاپوشی مشابه مردان می‌پوشند کفش‌های زنان چرمی و به رنگ‌های مختلف است و با جنس بسیار سفت و سخت و رویه‌های کوتاه، به طوری که همچون کفش سرپایی داخل منزل، پوشیدن و درآوردن آن‌ها بسیار آسان است با اینکه غالب کفش‌ها نوک‌باریک‌اند و قسمت جلو آن‌ها از عقب بلندتر است میخ‌های ریز بسیاری به تخت آن‌ها زده شده است. زن‌ها از سر تا پای خود را با لباس گشاد از پارچه‌های سفیدرنگ می‌پوشانند و چنان در این جامه فرومی‌روند که چشمهایشان به زحمت دیده می‌شود». در سفرنامه برادران شرلی نیز در همین روزگار آمده است «زنان ایرانی در مجموع زیبا هستند چادر و روبند بر سر دارند به طوریکه آفتاب هیچ‌وقت بر صورت آن‌ها نمی‌تابد. زن‌ها همانند مردها شلوارها و جوراب‌های مخملی گاهی می‌پوشند».
 
 آرام، آراسته پرهیاهو

تفاوت‌هایی البته در پوشش زنان طبقات گوناگون وجود داشته که تمایزهای اجتماعی را بیانگر بوده است شاردن در این‌باره می‌نویسد «شاهزاده‌خانم‌هایی که از دودمان شاهی می‌باشند این امتیاز را دارند که می‌توانند خنجر برکمر خویش ببندند». روایتی دیگر از این جهانگرد فرانسوی، به پوشیدگی پوشش زنان در روزگار صفوی اشاره دارد «زنان سر خویش را کاملا می‌پوشانند و از روی آن چارقدی دارند که به شانه‌شان می‌رسد و گلو و سینه‌هایشان را از جلو مستور می‌سازد.
 
هنگامی که می‌خواهند از خانه بیرون بیایند از روی همه ملبوسات، حجاب بلند سفیدی [چادر] می‌پوشند که از سر تا بدن و صورتشان را مستور می‌کند به طور کلی جز مردمک ساده چشم چیزی مرئی نمی‌گردد». آدام اولئاریوس، کشیش آلمانی نیز در کتاب «ایران عصر صفوی از نگاه یک آلمانی» در این‌باره می‌نویسد «زنان موقعی که از خانه خارج میشوند چهره خود را نشان مردها نمی‌دهند بلکه چادر سفیدی روی سر می‌اندازند که تمام بدن آن‌ها را تا مچ پا می‌پوشاند و فقط در جلوی صورت شکاف کوچکی دارد که از آن شکاف به زحمت جلوی خود را می‌توانند ببیند و چه بسا چهره‌هایی زیبا که با لباس‌هایی محقرانه و چهره‌های زشتی که با لباس‌های مجلل و فریبنده زیر این چادرها مخفی هستند و انسان نمی‌تواند بفهمد در پس چادر چه قیافه‌ای نهفته است».

روزگار قاجار؛ آغاز دگرگونی‌هایی آرام

برای بررسی پوشاک بانوان در دوره قاجار، توجه به نکته‌هایی ضروری می‌نمایاند؛ وضعیت پوشاک بانوان از حدود سده سیزدهم هجری، هم‌زمان با برآمدن قاجارها بر ایران با دگرگونی‌هایی روبه‌رو شد. پوشاک زنان ایرانی از آن زمانه بدین‌سو ویژگی‌هایی یافت که برای بررسی آن‌ها پنج دوره را می‌توان در نظر گرفت؛ از عهد زندیه تا سلطنت فتحعلی شاه قاجار، از سلطنت فتحعلی شاه قاجار تا نخستین مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا، از بازگشت ناصرالدین شاه از اروپا تا مشروطیت، از مشروطیت تا ١٧ دی ١٣١٤ (در روزگار پهلوی اول) و از ١٧ دی ١٣١٤ تا امروز. بررسی این دگرگونی‌ها از نگاه سفرنامه‌نویسان، بیش‌تر دوره قاجار را به طور کلی دربرمی‌گیرد. لباس زنان در این دوره تا اندازه‌ای ساده بود و با لباس مردان چندان اختلافی نداشت. عموما زنان پیراهن تنگی بر تن می‌کردند که پارچه آن بیش‌تر از نخ و ابریشم بود.
 
زنان شلواری گشاد و بلند به پا می‌کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتا بلندی می‌پوشیدند که تا ساق پا میرسید. شلوار زنان گشاد و از پارچه‌های راه‌راه بود که به گونه مورب دوخته می‌شد ولی لبه آن را از پارچه‌های دیگر برمی‌گزیدند. پوشیدن جامه‌های بلند در روزگار سلطنت فتحعلی شاه مرسوم شد. دامن زنان در این زمان بسیار بلندتر از زمان‌های گذشته بود به گونه‌ای که لبه دامن روی زمین کشیده می‌شد. شلوار در این دوره اهمیت خود را از دست داد. حاشیه پایین دامن را با یراق و گلابتون زینت داده، بخش بالای دامن را عموما با کمری از پوست می‌پوشانیدند که روی آن با پارچه ابریشم گلدوزی شده بود. هنوز در این زمان البته به سرکردن چادر نماز و چارقد معمول نشده بود و مانند روزگاران پیشین، توری و کلاهک زینت سر به شمار می‌آمد.
 
زنان، موها و گیس‌ها را به گونه‌ای مواج روی شانه یا پشت سر می‌ریختند و در پایان گیس‌ها جواهر یا مروارید نصب می‌کردند. آن‌ها بیرون از خانه سراپای خود را در چادر مشکی یا بنفش حاشیه‌دار بزرگ می‌پوشانیدند، همچنین چاقچور به پا می‌کردند و روبنده‌ای سفید بر صورت می‌کشیدند که در برابر صورت، دو سوراخ به شکل چشم یا توری مسدس داشت. این روبنده تا زانوها می‌رسید.

گاسپار دروویل نظامی فرانسوی نیز در سفرنامه خود به جنبه‌ای دیگر از پوشش زنان در نخستین سال‌های حکومت  قاجار اشاره می‌کند «زنان به هنگام خروج از خانه چکمه‌هایی پارچه‌ای به پا می‌کنند. شلوار آنان نیز در درون این چکمه‌های پارچه‌ای قرار می‌گیرد». مقصود این صاحب‌منصب نظامی از چکمه پارچه‌ای، چاقچور بوده که شلواری گشاد، آستردار به رنگ‌های گوناگون با دم‌پای چین‌دار و تنگ است «و جورابی نیز از جنس پارچه به آن می‌دوختند تا سرهم گردد».

هانری رنه دالمانی که در دوره قاجار به ایران سفر کرده بود، در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» روایتی کلی درباره پوشاک بانوان این دوره ارایه می‌دهد. او با اشاره به پوشاک و شیوه زندگی زنان ثروتمند می‌نویسد «زنان ثروتمند معمولا در خانه عرقچین گلدوزی شده و جواهرشان بر سر میگذارند و جقه‌های طلای مرصع به جواهر بر سر میزنند. گاهی هم به جای جقه و یا پرهای قشنگ دیگری برای آرایش به کار میبرند. بعضی هم نوار پهن مرواریددوخته‌ای را که با مسکوکات طلا آرایش‌یافته به پیشانی می‌بندند».

در اواخر دوره قاجار به ویژه در آغاز حکومت پهلوی که از روبنده به اندازه کفایت بهره‌برداری شده بود، نقاب یا مقنعه رواج یافت که مشبک بود و از مو تهیه می‌شد. بانوان جوان با استفاده از چادر مشکی، از این روپوش نو استقبالی شایان کردند. زنان طبقه عادی جامعه که زندگی دور از تکلف داشتند، چادرهای تنگ کرباسی که راه‌راه آبی و سفید بر سر کرده، با یک دست، آن را گرفته، با دست دیگر، صورت را می‌پوشانند. در این وضعیت، تنها جلوی چشم‌شان کمی باز می‌ماند  ولی هنگام برخورد با یک مرد بیگانه، فورا روی خود را به گونه‌ای می‌گرفتند که حتی دیدن ریزی و درشتی چشم یا رنگ رخ‌شان ناممکن می‌شد.
 
آگوست بن‌تان، افسر فرانسوی که اوایل دوره قاجار به ایران آمده است در این‌باره می‌نویسد «در این مدت نتوانستم حتی یک‌بار داخل منازلی را که دعوت می‌شدم، ببینم. زنان از پس پرده، مرا تماشا می‌کردند ولی من هیچکدام را نتوانستم ببینم. ایرانیان حتی حاضر نیستند سوالی درباره زنانشان بشوند. خوشبختانه گاهی که در پشت بام منزلم قدم می‌زدم زنی را در حیاط منزلش میدیدم ولی این در صورتی بود که نگهبانش حضور نداشت وگرنه فورا او را مجبور می‌کرد به داخل منزل شود ... زنان ایرانی اکثرا زیبا هستند و بخصوص درخشش و درشتی چشمانشان جلب توجه می‌کند. جامه‌های ظریفی نمی‌پوشند. یک شلوار بسیار گشاد و پنبه‌دوزی‌شده، اندام رعنای آنان را می‌پوشاند. در منزل، پیراهن بلندی میپوشند و کلاه بلند و نوک‌تیزی که به فراخوار حال، با جواهر و مروارید و طلا و نقره تزئین شده است، به سر می‌کنند».

اوژن فلاندن در زمان محمد شاه قاجار به ایران سفر کرده است. او توصیفی کامل درباره شیوه پوشش زنان ایرانی دارد  «زنان ایرانی در منزل، کم خارج میشوند. در کوچه‌ها هم با چادری که سر تا پایشان را مستور می‌کند، می‌آیند و غیر ممکن است کسی صورت آنها را ببیند. به روی سر پارچه سفیدی می‌اندازند که در مقابل چشمان، چندین شبکه دارد و با آن است که جلوی خود را میبینند و غیر ممکن است بگذارند چشم نامحرمی به صورتشان افتد. ساقه پا را در شلواری گشاد یا چاقچور می‌نمایند، کفششان یک نوع پاپوش زرد یا سبزی است که نوکش برگشته و پاشنه‌اش باریک می‌باشد. گاهی در کوچه که مردی نگذرد، روبند را به جهت استنشاق هوا پس می‌اندازند. اما همین که مردی، حتی شوهرشان ظاهر شود، دوباره روبند را به روی صورت می‌اندازند. ... عموم چادرها یک‌رنگ و به سیاق اروپائیها یک‌جور می‌آید. کم می‌توان امتیازی بینشان قائل شد، اما خود ایرانیان اظهار می‌دارند برای ما خیلی آسان است که زنان خود را بشناسیم».
 
 آرام، آراسته پرهیاهو

پوشش زنان، دگرگونی‌ها و تصویری تازه

لباس و شیوه پوشش بانوان تا دوره معاصر، در زمینه لباس‌های اصلی، همان شلوار (تنبان)، دامن چه کوتاه چه بلند در دوره‌های گوناگون، چارقد و در دوره‌های متاخر تا روزگار مشروطیت، چادر به رنگ‌های گوناگون و چاقچور بود. این رنگ‌ها در دوره‌های بعد دگرگونی‌های بسیار یافت تا به رنگ مشکی به عنوان عرف جامعه رسید. بانوان ایرانی چه درون چه بیرون خانه پوششی ویژه داشتند و به آراستگی و مرتب‌بودن خود اهمیت می‌دادند. پوشاک این زنان در دوره‌های یادشده اما به آن دلیل که پارچه‌های بسیار می‌برد، هزینه‌های فراوان داشت؛ مساله‌ای که سفرنامه‌نویسان و جهانگردان در نقد آن اشاره‌هایی داشته‌اند. پوشش بیرونی زنان، از پوشیدگی کامل آن‌ها نشان داشت به گونه‌ای که به هیچ‌روی مردان غریبه نباید آن‌ها را می‌دیدند. به نظر می‌رسد توجه به مسایل اسلامی در درجه نخست و سپس طرح‌های گوناگون ایرانی در شیوه پوشاک بانوان بسیار تاثیرگذار بوده است. دگرگونی‌ها در حوزه پوشش و پوشاک زنان آرام‌آرام از اواخر دوره ناصری که مسافرت ایرانی‌ها به کشورهای اروپایی افزایش یافت، آغاز شد و با برنامه‌هایی که در دوره پهلوی اول به اجرا درآمد، این دگرگونی‌ها تصویری بسیار متفاوت با با آنچه در روزگار گذشته بود، به نمایش گذارد.

 کفش زنان ایرانی، آن بخش از پوشش به شمار می‌آید که در روزگار قاجار مورد توجه جهانگردان قرار گرفته است. دالمانی در این‌باره می‌نویسد «کفاشان برای بانوان ایرانی کفشهائی درست میکنند که متحدالشکل است. این کفشها تمام بدون پاشنه و نوک‌برگشته میباشند. قسمتی که در زیر پاشنه قرار دارد، از چوب است که تراشیده‌اند و روی آنرا با چرم پوشانده‌اند و قطعات استخوان و مفتولهای مسی زینت داده‌اند و بانوان با آن به سختی راه میروند». این وضعیت در زمینه کفش، بگاه در برخی مناطق متفاوت می‌شده است. دالمانی در این‌باره می‌نویسد «در ایالات و شهرهای دیگر بخصوص در اصفهان، بانوان کفش‌های چرمی بی‌پاشنه‌ای به پا دارند که کفاشان محلی آنها را برنگهای مختلف سبز و زرد و قرمز میدوزند و نوک این کفشها برگشته است.
 
زنان بزرگان، در اندرون، کفشهای بدون پاشنه کوچکی می‌پوشند که رویه آنها از مخمل یا ماهوت است و با دانه‌های مروارید کوچک، گلدوزی شده است». کفشی که این جهانگرد فرانسوی توصیف کرده، همانی است که امروزه زنان در مناطقی همچون بیرجند و پیرامون آن، قائنات و گونه‌ای دیگر از همان شکل به نام کومخ در بجنورد پای می‌کنند. اینگونه کفش‌ها تا حدود بیست سال پیش در میان زنان گیلانی رواج بسیار داشت. تصویری که از زنان ایرانی در بیرون از محیط خانه به نمایش درمی‌آید، جز کفش‌های راحتی آن‌ها دیده نمی‌شود، از این‌رو موقعیت اجتماعی آنان را تنها از بهای کفش یا ظرافت و ارزش چادر و روبند می‌توان دریافت.

 پوشیدن جوراب ساقه‌بلند ماشینی در آن روزگار معمول نبود، همه جوراب سفید دست‌باف با ساقه حاشیه مشکی به پا می‌کردند؛ همچنین در واپسین سال‌های حکومت ناصرالدین شاه، جوراب بی‌حاشیه سفید را روی شلوار کشی می‌کشیدند که یک‌تکه به نظر می‌رسید. خانم‌ها البته به جز زمستان، بیش‌تر پا برهنه بودند. کفش زنان ایرانی پیش از آن که اجناس اروپایی به ویژه کفش‌های دوخت خارجی در ایران رایج شود، همان نعلین و چموش و کفش‌های نوک‌برگشته و ساغری راحتی به رنگ‌های قرمز، سبز و آبی بود. بعدها در تهران چند مغازه زرتشتی و ارمنی به تجارت اجناس اروپایی روی آوردند که از  جمله جنس‌های آن‌ها کفش‌های چرمی سیاه و براق کوچک به نام قونداره بود. خانم‌های اعیان و شیک از این‌ها یا گالش‌های نوک‌تیز زنانه می‌پوشیدند ولی در شهرستان‌ها و برخی شهرهای ایران به ویژه در اصفهان، زنان همان کفش‌هایی بی‌پشت پاشنه‌دار به نام ساغری یا ارسی به پا می‌کردند که کفش‌دوزهای محلی می‌دوختند.
 
چارقد در زمان ناصرالدین شاه، جزیی جدایی‌ناپذیر از پوشش خانم‌ها شده بود به گونه‌ای که بزرگ و کوچک و پیر و جوان، همه چارقد را در زیر گلوی خود محکم می‌بستند. زنان آنگاه که از خانه بیرون می‌آمدند، روی لباس های خود، از چادر نماز، چادر، چاقچور و روبنده بهره می‌گرفتند. چاقچور در واقع شلواری بلند و گشاد  بود که جوراب به آن دوخته شده و وصل بود. ارخالق نیز یکی از لباس‌های روزگار ناصرالدین شاه قاجار به شمار می‌آید؛ کتی بلند که نیمی از بدن را می‌پوشاند و جلوی آن باز و رها بود. ارخالق، سردست‌های مثلثی یا گلابی‌شکل داشت که سنبوسه نامیده می‌شد. درون سنبوسه‌ها را معمولا از پارچه‌ای گران‌بهاتر از پارچه اصل ارخالق برمی‌گزیدند و پیرامون آن را یراق و گلابتون می‌دوختند.

 توجه به آرایش زنان ایرانی در این دوره از تاریخ نیز می‌تواند جذابیت داشته باشد. بیش‌ترین آرزوی بانوان ایرانی برای داشتن ظاهری زیبا در این دوره آن بود که صورت برآمده گرد داشته باشند و چشمان‌شان درشت و خمار و دارای پلک‌های سنگین و مژه‌های بلند با ابروان پهن و پرپشت به هم‌پیوسته باشد که دو قوس روی چشمان تشکیل دهند، همچنین بینی‌شان کوچک و منقاری باشد. آنان از این‌رو چشم را با سرمه، درشت و گوشه‌دار و ابروان را با وسمه پررنگ می‌کردند و این را تا شقیقه‌ها ادامه داده،  ابروانی کمانی شکل و منظم پدید می‌آوردند. آن‌ها خالی بر گونه و بالای لب می‌گذاشتند و گاه نیز خال طبیعی را که بر گونه داشته و به آن خال هاشمی می‌گفتند، پررنگ‌تر می‌کردند. همچنین لب‌ها را نیز با کمی سرخاب، سرخ کرده، سبیلی باریک بر  پشت آن می‌کشیدند. چند ماده  برای زینت دادن به کار می‌رفت که عبارت بود از حنا، سرمه، سرخاب و سفیدآب که همه آن‌ها با اسباب و آلات ویژه گردآوری و نگهداری می‌شد.

 دگرگونی‌های پدیدآمده در جامعه ایران به روزگار میانه دوره قاجار بخش‌های گوناگون جامعه را از خود موثر کرد. پوشاک به ویژه لباس‌های زنان نیز از این تغییرها برکنار نبود. پیش از آن البته انتقادهایی نسبت به این مسأله شده بود. پولاک در این‌باره از اسراف زنان قاجاری در دوره ناصرالدین شاه در زمینه بهره‌گیری از پارچه‌های گوناگون برای پوشاک‌شان روایت می‌کند «در اثر زیادی زیرجامه‌ها و جامه‌ی پرچین روی آنها، لباس خانمها به صورت لباسی پف کرده در می‌آید.
 
بی‌بندوباری در مصرف پارچه و تجملی که بخصوص در مورد این لباس به کار می‌رفت، فریاد شوهران را به آسمان رسانید تا بالاخره دولت ناگزیر شد محدودیتهایی قانونی برای آن وضع کند و البته همان‌طور که می‌توان پیش‌بینی کرد، این تمهیدات به هیچ کجا نینجامید. کار تجمل‌پرستی حتی به آنجا رسیده است که بعضی از زنان مجلل، به رغم ناراحت بودن آن، شلوارهایی از گرانبهاترین شالها می‌پوشند. این دیگر یکی از شکایتهای عمومی مردان ایرانی است که زنان در اثر بی‌بندوباری در تجمل‌پرستی و آرایش، آنان را خانه خراب می‌کنند. به طوری که هرگاه چندین زن در خانه‌ای باشند، دیگر سر و ته مخارج آنان را از طریق درآمدهای مشروع نمی‌شود به هم آورد».
 
 
 
 
 
منبع: برترین ها
کد خبر 69925

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha