پرشین خودرو: یکی از مهمترین نشانههای طبقه اجتماعی افراد، خودروی شخصی آنهاست. امروزه تنوع خودرو به حدی است که تقریبا میتواند همه طیفهای اقتصادی را شامل شود.
به گزارش «پرشین خودرو»، اگر خودرو های دسته دوم را نیز به حساب آوریم، تنوع بهای خودرو، از دستمزد یک سال یک کارگر معمولی تا درآمد ماهیانه یک ابرسرمایه دار را شامل می شود (یعنی از چند میلیون تومان تا چند میلیارد تومان). پس نسبت بین بالاترین سطح خودرو با پایین ترین سطح آن تقریبا هزار برابر است که شاخص مناسبی برای فاصله طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه است.
در بیشتر جوامع، فاصله واقعی بیش از این است، اما همین حد هم فاصله بسیار زیادی است. پس خودرو می تواند شاخص مناسبی برای تعیین جایگاه طبقاتی افراد و خانواده ها باشد. هرچند برای تعیین جایگاه طبقاتی افراد می توان شاخص های بسیاری را بر شمرد، ولی این شاخص آشکارتر از شاخص های دیگر است.
شاخص های بدیل مواردی است همچون درآمد ماهانه، متراژ خانه، محله ای که فرد در آن ساکن است، وسایل و لوازم خانگی، تحصیل فرزندان در مدارس و دانشگاه های گرانقیمت برخی از این شاخص ها از شاخص خودرو دقیق تر است، ولی هیچ یک از آنها، به اندازه شاخص خودرو برای تعیین جایگاه طبقاتی افراد، عمومیت ندارد.
درآمد ماهانه افراد، چیزی است که صرفا خود فرد و ارگانی که او در آن مشغول به کار است و در نهایت اداره مالیات، از واقعیت آن خبردار هستند.
متراژ خانه فرد، معیار چندان مناسبی نیست، چرا که چه بسا یک متر از یک آپارتمان کوچک در منطقه شمال شهر یک ابر شهر، بهایی بیش از ده متر آپارتمان در یک شهرک داشته باشد؛ اما محله ای هم که فرد در آن زندگی می کند نیز نزد همگان مشهود نیست. افراد در جایگاه های مختلف و در نقش های اجتماعی مختلف، لزوما محله ای را که در آن زندگی می کنند معرفی نمی کنند.
حتی اگر هم چنین کنند، ضرورتا راست نمی گویند. محله ای که فرد در آن زندگی می کند، به مثابه بخشی از هویت او همواره با او نیست. همین مساله درباره وسایل زندگی و تحصیل در مدارس گرانقیمت صادق است.
اما خودرو چیزی است که معمولا همراه فرد است. دیگران اعم از دوست، همکار و همکلاسی، معمولا از نوع خودرویی که فرد از آن استفاده می کند، آگاهی دارند. قیمت و بهای خودرو و نیز هزینه های آن بیشتر نشان دهنده توانایی اقتصادی فرد است. بنابراین، خودرو در جامعه به مثابه شاخصی برای قضاوت درباره جایگاه و توانمندی های اقتصادی افراد محسوب می شود.
همین واقعیت درباره خودرو، تقاضای کاذبی را درباره آن به وجود می آورد. افراد صرفا خودرو یی نمی خرند که نیاز آنها را رفع کند، بلکه در خرید خودرو به برداشتی که دیگران درباره آن نوع و مدل خودرو دارند نیز دقت می کنند. افراد معمولا به سمت خرید خودرویی می روند که نشانه ای از طبقه اجتماعی ای به حساب می آید که مایلند عضو آن باشند.
اگر فردی مایل باشد که دیگران او را بسیار ثروتمند و متمول بدانند و مایل باشد که با طبقات ثروتمندتر از خود، حشر و نشر داشته باشد، پیش از هر چیز سعی خواهد کرد که خودرویی شبیه به آنچه آنها بر آن سوار می شوند، تهیه کند.
از سوی دیگر، کارخانه دار بسیار متمولی که مایل نیست چندان از سود سالانه خود به خزانه اداره مالیات پرداخت کند، به خرید خودرو هایی که عموما آنها را متعلق به طبقات اجتماعی پایین تر می دانند، تمایل نشان می دهد.
به این شکل در بازار فروش خودرو، تقاضاها منطبق بر نیازها صورت نمی گیرد.
به گزارش جام جم، در سطح جامعه نیزخودرو به وسیله ای مبدل می شود که در عین این که عموما آن را شاخص تعیین جایگاه طبقاتی افراد قلمداد می کنند، اما در عین حال، این شاخص، شاخص کاذبی است، چرا که واقعیت جایگاه اقتصادی افراد، چیز دیگری است و خودرو برای سرپوش گذاشتن روی آن واقعیت به کار می رود.
همین موضوع به تنش هایی بین افراد می انجامد. خودرو به بروز اضطراب هایی در بین افراد منجر می شود. فرد بدون این که توانایی لازم برای تهیه یک خودروی گرانبها را داشته باشد، خود را به آب و آتش می زند تا آن را تهیه کرده و به این وسیله، خود را متمول تر از آنچه هست، بنمایاند.
او به این وسیله، خود را عضوی از طبقه اجتماعی نشان می دهد که متعلق به آن نیست. بنابراین او در موقعیت هایی قرار خواهد گرفت که واقعی نیستند. همواره مجبور خواهد بود خود را به نحوی متفاوت با خود واقعی اش نشان دهد. با افرادی معاشرت داشته باشد که فاصله بسیاری با او دارند و با آنها احساس نزدیکی واقعی نمی کند. او به این وسیله از خودبیگانه می شود.
اما این شبیه شدن به طبقه اجتماعی مافوقدر همین نقطه پایان نمی پذیرد، چرا که طبقه مافوق، بزودی به یک خودرو با مدلی جدید و گرانبهاتر از مدل قبلی متمایل می شود و میل به شباهت با آنها به مرحله ای سخت تر و دشوارتر می رسد.
این دشواری تمامی ندارد و اضطراب و تشویشی دائمی در فرد ایجاد خواهد کرد تا به مرحله ای می رسد که فرد دیگر نمی تواند خود را شبیه این طبقه اجتماعی کند.
از سوی دیگر، فرد حاضر نیست طبقه اجتماعی خود را نیز بپذیرد. این مساله می تواند به بحرانی شدید در این فرد و خانواده او بینجامد، به گونه ای که مراودات دوستانه و خانوادگی او را بسیار محدود کرده و آنها را بسیار منزوی کند.
کد خبر 27734
نظر شما