پرشین خودرو: سفر پر ماجرای خود را از ماه می 2013 ( اردیبهشت ماه 92) با رکاب زدن از آلمان آغاز کرد و پس از عبور از جمهوری چک، لهستان، رومانی، بلغارستان، اسلواکی، اوکراین، بوسنی و هرزگوین، مونته نگرو، ترکیه، گرجستان و ارمنستان وارد ایران شد و اواخر آذر ماه به اصفهان رسید.
به گزارش «پرشین خودرو»، زندگی من بر روی دو چرخ شعار هیک پرینگروبر، بانوی دوچرخه سوار آلمانی است که سفر 30 هزار کیلومتری خود را پس از ایران به سمت ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، مغولستان، چین، ژاپن کره جنوبی، ویتنام، تایلند، میانمار، مالزی، اندونزی، ژاپن و استرالیا ادامه خواهد داد.
به گفته این دوچرخه سوار 41 ساله آلمانی، این سفر طولانی جمعا حدود یک سال و نیم به طول میانجامد. این ورزشکار به غیر از یک دوچرخه کوهستان دندهای، کیلومتر سنج، نقشه و چند خورجین حاوی لوازم مورد نیاز، چیز دیگری به همراه ندارد. خبرنگار ایسنای منطقه اصفهان در میدان نقش جهان اصفهان گفتوگویی با او در ارتباط با هدفش، کشورهایی که سفر کرده و حضورش در ایران انجام داده است که در ادامه میخوانید:
دوچرخه سوار جهانگرد یا جهانگرد دوچرخه سوار؟!
پرینگروبر در پاسخ به نخستین پرسش ما که آیا در اصل دوچرخه سوار جهانگرد هستید یا جهانگرد دوچرخه سوار؟ با خنده میگوید: تلفیقی از هر دو، من هم دوچرخه سوار جهانگرد هستم و هم جهانگرد دوچرخه سوار، عنوان اهمیت زیادی ندارد، از اینکه همه جا میروم و همه جا را میبینم و با مردم، آداب و رسوم ملل و زیباییهای طبیعی آشنا میشوم، احساس خوشایندی دارم، از اینکه با مردم مختلف ارتباط برقرار میکنم، احساس آزادی، آسودگی خاطر و خوشحالی زیادی به من دست میدهد.
او درباره آغاز سفرش پس از خروج از آلمان، میگوید: جمهوری چک نخستین کشوری بود که به آن وارد شدم. ارتباط مردم با من بسیار خوب بود. رفتار دوستانه و کمکهای همه جانبه از طرف مردم جمهوری چک انجام میشد و خیلی از خانوادهها من را به خانههایشان دعوت میکردند. در این کشور احساس کردم که واقعاً سفر حقیقی من آغاز شده است، چرا که نخستین کشوری بود که به آن وارد شده بودم.
گفتههای مردم در مورد دیگر ملتها حقیقت ندارد
او پیرامون کشور بعدی که به آن وارد شد، میافزاید: لهستان، کشوری زیبا با مردمی درستکار بود. در آلمان معروف است که لهستانیها دزدی میکنند، اما من چنین چیزی مشاهده نکردم و در اینجا بود که برای نخستین بار به این نکته واقف شدم که نباید مطالبی که مردم در مورد دیگر کشورها میگویند، باور کرد و نباید هر چیزی که میگویند حقیقت پنداشت.
این بانوی دوچرخه سوار آلمانی پیرامون کشور بعدی که به آن وارد شد، ادامه میدهد: اسلواکی کشوری بود که توانستم پای به آن بگذارم ولی گذر کوتاهی از این کشور داشتم و پس از آن وارد کشور اوکراین که مملو از کوهستانهای بلند است، شدم. اوکراین که از کشورهای شرق اروپا به شمار میآید، از لحاظ نوع ساختار ساختمانها، انسان را به یاد شوروی سابق و به طور کل بلوک شرق میاندازد. در این کشور نیز مردم رفتار مناسب داشتند، مهمان نواز بودند و برای اختصاص قسمتی از خانه خود به من، ایرادی نمیگرفتند.
مردم در رومانی مانند 50 سال قبل زندگی میکردند
"پرینگروبر" با بیان اینکه پس از اوکراین به رومانی وارد شدم، میگوید: سه هفته خیلی خوبی در این کشور سپری کردم. کشوری زیبا، پیشرفته، با مردمانی پیر و جوان، چیزهایی بود که توجه من را به خود جلب کرد. البته در قسمتی از شهرها، مردم مانند 50 سال قبل زندگی میکردند یعنی همچنان روی چهارپایان مینشستند و تردد میکردند و همچنین تعداد افراد بیکار که در مناطق مختلف روی زمین مینشستند و حرف میزدند، زیاد بود.
او با اشاره به حضور خود در بلغارستان به عنوان کشور بعدی، تصریح میکند: در هنگام حضور در این کشور، تابستان بود و گرمای هوا چیزی حدود 40 درجه سانتیگراد میشد، برای همین بیشتر مواقع، غروب یا اوایل شب راه میافتادم و همچنین در این زمان مردم در در این کشور عادت داشتند که تا دیروقت بیدار بمانند تا به این وسیله از خنکی طول شب استفاده کنند.
غذا خوردن دسته جمعی در مکانهای عمومی، تفریح بلغارها!
این بانوی دوچرخه سوار آلمانی در مورد کشور بلغارستان ادامه میدهد: در مکانهای عمومی این کشور، مردم غذاهای روزانه خود را میآوردند و دور هم میخوردند. یکی از تفریحات مردم بلغارستان، همین بود.
او با اشاره به حضور خود در بلغارستان، میگوید: هر چقدر از غرب اروپا به سمت شرق این قاره پیش میرویم، بافت فرهنگی و اجتماعی از سمت مسیحیت به سمت اسلام پیش میرود. این شهر نیز تحت تأثیر مسلمانان آلبانی بود و مشاهده مردم در مساجد و نمازخانههای آنها برای من جالب بود و در اینجا به یک نوع هیجان دینی دست پیدا کردم.
وجود مردم ثروتمند در کوزوو شک برانگیز بود!
"پرینگروبر" با اشاره به حضور در کوزوو بوسنی و هرز وگوین نیز میگوید: جای عجیبی را مشاهده کردم. با اینکه شنیده بودم این منطقه فقیرنشینان زیادی دارد، اما توجه من به لباسهای شیک و ماشینهای گران قیمتی جلب شد که نشان میداد هر چیزی که مردم میگویند در مورد دیگر کشورها صادق نیست. یکی از دلایل خوب بودن وضع مالی مردم این منطقه، این بود که مردم در اتریش، سوئیس و آلمان کار میکردند و به همین دلایل از لحاظ مالی مشکلی نداشتند، حتی من شک کردم که مبادا مردم این منطقه به دلیل قاچاق مواد مخدر پول دار شدهاند!
او میافزاید: صربستان و مونته نگرو مقصد بعدی من بود. کشوری زیبا، با درههایی که آب از میان آن رد میشد. مناظر جالبی را برای من تداعی میکرد. بالا و پایین شدن جادهها در مناطق کوهستانی، روزهای خوبی را برای من به وجود آورد و یکی از نکات جالب این کشور، اخذ پول به وسیله مردم از تعدادی از توریستها بود!
هر کس کمتر داشته باشد، بیشتر میبخشد
این جهانگرد آلمانی که بیش از 80 کشور جهان را دیده است، میگوید: پس از مونته نگرو وارد آلبانی شدم. مردمی مسلمان که مهمان نوازی خوبی داشتند. در این کشور به خوبی از من پذیرایی میشد. آلبانیها برای دادن غذا و میوه به من، دریغ نمیکردند. در اینجا متوجه شدم که مسلمانان، انسانهایی بخشنده هستند و باز این نکته به ذهن من متبادر شد که "ثروت نشان دهنده بخشندگی نیست"، چرا که مشاهده کردم هر کس هرچقدر کمتر داشته باشد، بیشتر میبخشد.
"پیرینگروبر"، این دوچرخه سوار بانوی 41 ساله، پیرامون حضور خود در یونان، اضافه میکند: رفتار یونانیها با من دوستانه نبود. با اینکه مردم پولداری بودند، برای اختصاص قسمتی از خانه یا باغ خود به من، ممانعت میکردند. حتی برخی از آنها در هنگام درخواست کمک از طرف من میگفتند، در زمین فوتبال یا کلیسا بخواب. یکی از مشکلاتی که در این کشور با آن روبرو شدم، طوفانی بود که در یکی از روزها به وقوع پیوست، به همین دلیل نمیتوانستم چادر بزنم و حدود نیم ساعت فردی را قانع کردم که در گوشه باغش مستقر شوم.
او در ارتباط با حضور خود در ترکیه نیز خاطرنشان میکند: از آتن به وسیله کشتی رهسپار ترکیه شدم. در ابتدای ورود خود به ترکیه، رفتار مناسب مردم جالب بود، اما خاطرات تلخی در ادامه حضورم در ترکیه رقم خورد.
"پیرینگروبر" پیرامون این خاطرات تلخ میگوید: در یکی از مسیرهایی که به سمت شرق ترکیه میپیمودم، فردی موتورسوار جهت سرقت وسایلم به من حمله کرد، حتی پس از ممانعت من و مقابله با آن، او از کارش منصرف نشد و باز هم جهت سرقت وسایل مبادرت میکرد. پس از چند دقیقه به دوستانش نیز تماس گرفت و چهار موتورسوار دیگر نیز به او ملحق شدند. در اینجا شانس با من همراه شد و یک دوچرخه سوار اسپانیایی که او نیز کشورهای مختلف را میپیمود، به کمک من آمد و پس از دادن پول به این سارقان، این افراد متواری شدند.
این توریست دوچرخه سوار آلمانی ادامه میدهد: پس از آن حدود چهار هفته ترکیه را گشتم تا اینکه به مرز ایران رسیدم.
حمله با چاقو در ادامه مسیر ترکیه
"پیرینگروبر" باز هم در خصوص یک حادثه تلخ در کشور ترکیه میگوید: در یکی از مسیرهای فرعی این کشور و پس از جدایی من از دوچرخه سوار اسپانیایی، دو نفر که با یک موتورسیکلت حرکت میکردند با چاقو به سمت من حمله کرده و پس از تهدید خواستند وسایلم را بدزدند. در اینجا مرد اسپانیایی که تقریباً فاصله دوری از من داشت، پس از دیدن این صحنه، بازگشت و باز هم با پرداخت مقداری پول، جان من را از این مهلکه به در برد. پس از این دو حادثه تلخ، نزد پلیس رفتیم و پس از هشدارهای پلیس مبنی بر خطرناک بودن مردم این منطقه، تصمیم گرفتم که بقیه سفر را به وسیله اتوبوس به سمت کردستان عراق بپیمایم.
او با اشاره به حضور در کردستان ترکیه، خاطرنشان میکند: در برخی از روستاهای این منطقه، مردم و به خصوص بچهها به سمت ما سنگ پرتاب میکردند. دیدن این صحنهها واقعاً گیج کننده بود و این ذهنیت را برای من به وجود آورد که نکند کشورهای مسلمان و به خصوص ایران که خیلی حرفهای بدی در موردش شنیده بودم، مردمی از این دست داشته باشد.
لذت دیدار از ایران را از دست نمیدادم
"پرینگروبر" این دوچرخه سوار بانوی 41 ساله با اشاره به فاصله 300 کیلومتری با مرز ایران میگوید: در اینجا من تصمیم گرفتم که به یک کشور غیرمسلمان رفته و خاطرات تلخ خود در ترکیه را از ذهن بیرون کنم و پس از آمادگی ذهنی بیشتر، به ایران بیایم. ذهنیت من اینگونه بود که نباید سفر به ایران را از دست بدهم به همین دلیل سعی داشتم تمام مشکلات و خطراتی که ممکن است در ایران وجود داشته باشد را به جان بخرم، اما در نهایت ایران را ببینم.
او سفر به سمت شرق را به سمت شمال تغییر میدهد و رهسپار گرجستان میشود و ادامه میدهد: در زمان حضور در گرجستان، هوا بسیار سرد شده بود به همین دلیل با خانوادهام تماس گرفتم تا مقداری وسایل و لباس گرم از آلمان برای من ارسال کنند.
این جهانگرد آلمانی در مورد یک خاطره خوب که در بدو ورودش به گرجستان رقم میخورد، ادامه میدهد: هنگامی که میخواستم از ترکیه به گرجستان وارد شوم، در مرز ورود به این کشور یک مرد ایرانی میخواست وارد گرجستان شود، اما مسؤولان مرز اجازه ورود این شخص را نمیدادند. اما پس از مشاهده پاسپورت من و تشخیص اینکه من آلمانی هستم، بدون هیچ مشکلی اجازه ورود من را دادند و اینجا متوجه شدم که در کشور خوبی به دنیا آمدهام.
"پرینگروبر" با بیان اینکه نوع ساختار ساختمانها در گرجستان انسان را به یاد اتحادیه جماهیر شوروی میاندازد، میگوید: در این کشور روابط مردان و زنان متفاوت از کشور ترکیه بود. یکی از مشکلات عدیده من در گرجستان، سرمای زیاد هوا بود، به همین دلیل بیشتر اوقات مجبور می شدم در کاروانهای خودروها بمانم.
او، ارمنستان را کشور بعدی که به آن وارد میشود، معرفی میکند و میافزاید: حضور در این کشور به دلیل فقیر بودن مردم زیاد جالب نبود و حس غمناکی را برایم به وجود آورد. حس می کردم در ارمنستان همه چیز خاکستری است. در این کشور مجبور شدم برای هر چیزی چانه بزنم. برای مثال در یک شهر برای گرفتن یک انباری، مجبور شدم 25 یورو پس از چانه زنیهای فراوان بپردازم. صاحب این انباری در دمای 8 درجهای هوا به من گفت که به دلیل پول کمی که به من پرداختهای بخاری به تو نمیدهم.
مطالبی که در آلمان از ایران گفته میشود درست نیست
این بانوی دوچرخه سوار آلمانی با اشاره به شروع بارش برف در ارمنستان، میگوید: بارش برف به حدی بود که نتوانستم رکاب بزنم به همین دلیل مجبور شدم تا مرز ایران را با اتوبوس بپیمایم. مطالبی که در آلمان و یا در رسانههای دیگر در خصوص ایران گفته میشود، درست نبود و من این را در ارتباط با مردم و پس از دیدن زیبایی این کشور متوجه شدم.
او از ابتدای سفر خود که از آلمان شروع شد، اینطور اظهار میکند: دوچرخه سوارانی که حدود 1250 نفر هستند و من یا حضوری و یا بوسیله اینترنت با آنها در ارتباط هستم، همگی متفق القول میگفتند که دیدن ایران را نباید از دست داد و یکی از کشورهایی که باید در آن حتماً رکاب بزنی، ایران باشد.
پلیس ایران رفتار دوستانهای با من داشت
"پرینگروبر" با اشاره به اضطراب شدید خود قبل از حضور در ایران اضافه میکند: گفتههای قبلی برخی مردم، خاطرات تلخ در ترکیه و به طور کلی صحبتهایی که در مورد مسلمانان میشود، باعث شد اضطراب شدیدی قبل از حضور در ایران داشته باشم، اما در مرز ایران، رفتار مناسب پلیس مرزی باعث شد مقداری از اضطرابم کم شده و با آسودگی خیال بیشتری برای سفر به ایران آماده شوم. پلیس رفتار دوستانهای داشت و مرتباً به من خوشامد میگفت.
در ایران به یک باره میلیونر شدم!
او همچنین در مورد یک خاطره خوب دیگر در مرز ورودی ایران، ادامه میدهد: پس از معاوضه یورو با پول ایران، به یکباره میلیونر شدم و همین امر خوشحالی زیادی برای من رقم زد که میتوانم از لحاظ مالی شرایط بهتری در ایران داشته باشم.
این بانوی دوچرخه سوار 41 ساله آلمانی، با اشاره به نخستین حضور خود در ایران میگوید: در اولین روز به سمت جلفای آذربایجان در حرکت بودم. روزها رکاب میزدم تا بتوانم از زیبایی این منطقه نهایت استفاده را ببرم. مشاهده زنان برای من بسیار جالب بود، چرا که فکر میکردم در ایران فقط دو چشم زنان پیدا است اما مشاهدات من متفاوت از تفکر قبلیام بود.
نجات از دست سگها با کمک مرد ایرانی
"پرینگروبر" باز هم از یک خاطره خوب در ایران اینگونه میگوید: در یکی از مسیرهای روستایی تعدادی سگ ولگرد شروع به تعقیب من کردند و من که بسیار ترسیده بودم، با سرعت بسیار زیاد رکاب میزدم، اما سگها ول کن نبودند. در اینجا یک مرد روستایی که از همین جاده به وسیله ماشین در حال تردد بود، پس از مشاهده این صحنه خطرناک برای من، به وسیله خودروی خود سعی در دور کردن سگها کرد و پس از دقایقی که توانستم از این صحنه دور شوم، او نیز صحنه را ترک کرد. البته چند بار ایستاد و پس از اینکه مطمئن شد خطر دیگری مرا تهدید نمیکند، رفت. این رفتار مرد ایرانی، بسیار تأثیر مثبتی از مردم ایران بر ذهن من بر جای گذاشت.
او با بیان اینکه در چند شب حضور خود در ایران از طرف تعدادی از خانوادههای ایرانی به منزلشان دعوت شده است، ادامه میدهد: رفتار خانوادههای ایرانی دوستانه و میهمان نوازانه بود و توجه زیادی به من میکردند.
این توریست دوچرخه سوار، با اشاره به حضور خود در مرند آذربایجان شرقی، میافزاید: بارش برف در این منطقه نیز زیاد بود و خودروها به وسیله زنجیر چرخ تردد میکردند. با پرس و جویی که انجام دادم متوجه شدم این منطقه و به طور کلی غرب کشور با بارش برف سنگینی روبرو بوده است، به همین دلیل فعلاً نمیتوانستم به وسیله دوچرخه بقیه سفر خود را انجام دهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم پس از رسیدن به تبریز، با استفاده از اتوبوس به اصفهان بیایم.
پرینگروبر در ارتباط با شهر تبریز اظهار میکند: تبریز به نسبت شهر خوبی است، اما فرصت نشد تمامی قسمت های این شهر را بگردم.
در اصفهان، فرهنگ مدرن و باستانی باهم عجین شده است
او با بیان اینکه اصفهان، یکی از شهرهای زیبای ایران است، میگوید: در اصفهان مساجد فوق العاده زیبا و آثار تاریخی نشان میدهد که فرهنگ مدرن و فرهنگ باستانی در این شهر با یکدیگر عجین شدهاند. اصفهانیها همیشه میخندند و رفتارشان بسیار دوستانه است. در این شهر و به طور کلی در ایران، فرقی بین مرد و زن نیست و هر دو به راحتی زندگی میکنند.
این بانوی دوچرخه سوار 41 ساله آلمانی، در واکنش به یک اظهارنظر ایرانی که اصفهان را نصف جهان و تبریز را کل جهان میداند، معتقد است: اصلاً این طور نیست. زیباییهای اصفهان کاملاً منحصر به فرد و متفاوت از بسیاری از شهرهای جهان است. در مقایسه بین تبریز و اصفهان نیز، اصفهان بسیار سرآمدتر از تبریز است.
"پرینگروبر" درباره حضور در ایران کاملا ابراز خرسندی میکند و ادامه میدهد: گفتههای دوستان دوچرخه سوارم درست از آب درآمد و من در ایران حقیقتا هیچ مشکلی نداشتم، البته به علت زمان محدودم باید پس از چند روز اقامت در اصفهان، این شهر را به سمت یزد و شیراز ترک کنم، شنیدهام که ایران منطقه کویری زیبایی دارد و میخواهم از دیدن این مناطق لذت ببرم، رکاب زدن در کویر واقعا جالب و خوشایند خواهد بود، به همین دلیل این دو شهر دربرنامه کار من قرار خواهد گرفت. از اینکه مجبورم ایران را زودتر ترک کنم ناراحتم.
مدتی در ژاپن کار میکنم!
این دوچرخه سوار در پاسخ به این سوال که آیا برنامهای برای بازدید از خلیج فارس دارد؟ اضافه میکند: گرچه مطمئنا این منطقه زیباییهای فراوانی دارد اما تاکنون دریاهای زیادی را دیدهام و به همین دلیل فکر میکنم، بازدید نکردن از منطقه خلیج فارس و شهرهای ساحلی ضرر زیادی در پی نداشته باشد.
او با بیان اینکه پس از بازدید از یزد و شیراز به تهران میرود تا هماهنگیهای خود را جهت تمدید روادید برای ادامه سفر انجام دهد، میگوید: پس از انجام کارهای اداری در سفارت آلمان در تهران راهی مشهد میشوم و پس از بازدید از این شهر راهی ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، مغولستان، چین، ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، تایلند، میانمار، مالزی، اندونزی، ژاپن و استرالیا خواهم شد، پس از اتمام این سفر قصد دارم مدتی را در ژاپن کار کنم و بعد از آن به آلمان بازگردم.
باید کمتر خرج کنی تا بتوانی همه جا را ببینی
این جهانگرد دوچرخه سوار ادامه می دهد: اگر بخواهی تمام دنیا را بگردی باید کمتر خرج کنی تا بتوانی همه جا را ببینی، با اتکا بر همین نظر توانستهام 78 کشور جهان را بگردم، سفر 30 هزار کیلومتری از آلمان تا استرالیا و بازدید از کشورهای متعدد بدون داشتن منابع مالی زیاد خیلی راحت نیست، اما من این نوع سفر را دوست دارم و تا الان که حدود ده هزار و 500 کیلومتر پیمودهام، بسیار خوشحالم.
"اسفند دودکنها" در ایران عجیب ترین چیز در طول سفرم بود
این جهانگرد آلمانی در پاسخ به این پرسش که عجیب ترین صحنهای که تا اینجای سفر دیدهاید، چیست؟ میگوید: صحنهها، رفتارها و مردم عجیب کم ندیدهام، اما مشاهده افرادی که در ایران وسیلهای در دست داشتند که از آن دود خارج میشود(اسفند دود کن) و بابت گرداندن آن در بین مردم پول میگرفتند، واقعا عجیب است. من قبلا چنین چیزی ندیده بودم و نمیدانم که این وسیله و دود خارج شده از آن چه کاری انجام میدهد که مردم حاضر میشوند بابت آن پول پرداخت کنند.
زندگی من بر روی دو چرخ
از او می خواهیم درباره جمله "زندگی من بر روی دو چرخ" که روی کارت ویزیتش نوشته شده توضیح میدهد: معتقدم بهترین وسیله برای جهانگردی، دوچرخه است، این وسیله نه مانند پیاده رفتن کند و نه مانند خودرو سریع است، بلکه چیزی ما بین راه رفتن و ماشین سواری است، سفر بر روی دوچرخه باعث میشود، همه صداها را بشنوید، همه صحنهها را از نزدیک تماشا کرد و ارتباط با مردم و دیدن فرهنگها به راحتی میسر است، در خودرو فقط باید نشست و رفت و رد شد، در حین ماشین سواری حواس آدم پرت میشود و بسیاری از زیباییها را نمی توان دید، اما دوچرخه امکان ایستادن، حرف زدن با مردم و لذت بردن از طبیعت را به انسان میدهد، همچنین دوچرخه سواری یک ورزش است و بدن را سالم نگه میدارد.
علاقه زیادی به تنها سفر کردن دارم
این بانوی دوچرخه سوار در پاسخ به این پرسش که چرا به تنهایی جهان را میگردد؟ میگوید: من علاقه زیادی به تنها بودن و تنها سفر کردن دارم، دوستان آلمانی من که ازدواج کردهاند و تشکیل خانواده دادهاند، مانند من آزاد نیستند، ولی من به راحتی و در هر زمان که علاقه داشته باشم سفر را آغاز میکنم و هر مدتی که دوست داشته باشم در هر کجا میمانم، بعضی وقتها دوست دارم 8 ساعت بخوابم و برخی اوقات اصلا دوست ندارم، بخوابم و این چیزی است که در تنهایی رقم میخورد، همچنین اعتقاد دارم که اگر از ابتدای سفر یک همسفر داشته باشم، مانند این است که اصلا کشورم را ترک نکردهام، چرا که حضور یک آلمانی در کنار من مانند این است که در آلمان حضور دارم و هنوز کشورم را ترک نکردهام.
او در پاسخ به این سوال که نظر شما در مورد فوتبال و گروه آلمان در جام جهانی 2014 برزیل چیست؟ گفت: راستش را بخواهید من زیاد از فوتبال خوشم نمیآید، گرچه این رشته ورزشی در کشورم طرفداران بسیاری دارد، اما من تنها مسابقات مهم در حد جام جهانی را میبینم، حتی هنوز هم نمیدانم آلمان در جام جهانی 2014 برزیل با چه تیمهایی هم گروه شده است، از وقتی وارد ایران شدم به دلیل کم بودن سرعت اینترنت سراغ هیچ سایتی نرفتم، دلیل بیخبریام هم همین است، البته میدانم که آلمان قهرمان جام جهانی نخواهد شد.
کد خبر 28874
نظر شما