یه گزارش پرشین خودرو یه نقل از مهر، ذهن شما غرق در یک فکر، ترس و یا نگرانی وسواسی می شود، مانند اینکه دستتان کثیف شده است
ممکن است در نظرتان نفرت انگیز باشند؛ اما بدانید بی معنا هستند و ممکن است با احساس و شخصیت شما تناسبی نداشته باشند، مثلا فردی این فکر که قالی هنوز هم پس از شستن آلوده است)؛ و یا اعمال وسواسی(رفتارها یا اعمالی هستند که گرچه ممکن است آنها را بی معنا یا افراطی بخوانید؛ ولی احساس می کنید ناچارید آنها را انجام دهید.
گاهی اوقات ممکن است به هر زحمتی در برابر انجام آنها مقاوت کنید یا آنکه ممکن است تا زمانی که یک رفتار را به طور کامل انجام نداده اید، اضطرابتان کمتر نشود مثلا چندیدن بار شستن قالی یا قرینه کردن تمام لوازم منزل یا میزکار) و یا هر دو را داشته باشد.
وسواس جنبه ارثی دارد؛ اما به این معنا نیست که هر والدی که این اختلال را داشت حتما فرزندانش نیز مبتلا می شوند، برای ظهور وسواس علاوه بر استعداد ژنتیکی، استرس های مختلف مثل فوت یکی از عزیزان، دوران بلوغ و ... باید وجود داشته باشد تا اختلال وسواس آشکار شود.
در صورتی که انجام دادن این رفتارها و اعمال بیشتر از یک ساعت از زمان شما را می گیرد و باعث مختل شدن روند زندگی شما می شود دچار اختلال وسواس فکری و عملی هستید.
این رفتارها موجب می شود تا فرد زمان زیادی را صرف این رفتارها کند. از طرفی این افکار و تکانه ها اجازه نمی دهد تا فرد روی کارش تمرکز داشته باشد و در انجام کار اصلی دچار مشکل می شود
وسواس شستشو چیست؟
وسواس شستشو عبارت است از احساسی آزاردهنده مبنی بر اینکه آلودگیها علیرغم بارها شستشو هنوز از بین نرفتهاند. این وسواس یکی از شایعترین انواع اختلال وسواس فکریـعملی (OCD) است که البته جزو درمانپذیرترین وسواسها نیز به شمار میرود. بسیاری از مبتلایان به این بیماری تصور میکنند هرگونه تماس اتفاقی یا قرارگیری در معرض آلودگیها منجربه آلودگی کامل و آسیب جدی میشود. بیماری که بهموجب این طرز تفکر دائما نگران حفظ خود از آلودگیهاست، به نظافت و شستشوی افراطی روی میآورد، اما باز هم بهسختی احساس تمیزی میکند
علائم وسواس شستشو
وسواس شستشو معمولا به دو شکلِ تردید در مورد تمیزی و تحملناپذیری این تردید ظاهر میشود. فرض کنید مجبور شدهاید دستتان را در جایی تاریک با فشار آب کم بشویید، اما همین که شستن دستها تمام میشود این تردید مثل خوره به جانتان میافتد که دستتان را خوب نشستهاید، حال آنکه سرسختانه باور دارید ادامهی زندگی شما به شستشوی بیکم و کاست دستها بستگی دارد. چه احساس آزاردهندهای است مگر نه؟! این دقیقا همان تردید جانفرسایی است که مبتلایان به وسواس شستشو شب و روز با آن دست و پنجه نرم میکنند. فرد بیمار برای اینکه از شر این تردید خلاص شود، عمل شستن را به دفعات زیاد تکرار میکند و بهتدریج به مرحلهای میرسد که دیگر حاضر نیست دست از شستشو بردارد. اساسا وقتی فردی تسلیم این پنداشت میشود که باید فعل شستن را بدون نقص انجام بدهد، نگرانی پیرامون لزوم تمیزی کامل و نیاز به پرهیز از آلودگیها در ذهنش قوت میگیرد، تا آنجا که دیگر امکان تمیز شدن در حد لازم بهسادگی میسر نیست.
به گفتهی دکتر دین مَککِی، درمانگر بیمار فوق، این فرد که از قدرت آلودگیزدایی صابون ناامید شده بود، پس از مدتی به استفاده از پاککنندههای ضدعفونیکننده روی آورد. این بیمار در ابتدای درمان اصلا تصورش را هم نمیکرد که بهبود پیدا کند و حتی وقتی دکتر مَککِی گفته بود که وسواس شستشو با انجام تمرینات درمانی قابل بهبود است، با خنده جواب داده بود که خواهیم دید! این در حالی است که وضعیت او طیِ سه سال درمان تا حدی بهبود پیدا کرد که اکنون به روزی فقط سه مرتبه شستشوی دستها و هر بار فقط یک دقیقه رضایت میدهد.
تردید در مورد تمیزی برای مبتلایان به وسواس شستشو تحملناپذیر است. یک فرد غیر وسواسی حتی اگر از تمیزی کامل دستها به دلیل شستن در جایی تاریک و با فشار آب کم مطمئن نباشد، از این مسئله با بیاعتنایی عبور خواهد کرد، درحالی که تحمل احتمال تمیزی ناقص برای مبتلایان به وسواس شستشو بهراحتی امکان ندارد. فرد بیمار حتی اگر چیزی را ۹۹ درصد تمیز بداند، از فکر یک درصد کثیفی باقیمانده به وحشت میافتد و همین مقدار ناچیز را مضر و کشنده تلقی میکند. این قبیل افراد حتی زمانی که احساس میکنند همین مقدار تمیزی کافی و رضایتبخش است، باز هم احساسی آزاردهنده از درون به آنها نهیب میزند که این بار همان مقدار جزئی آلودگی کار دستشان خواهد داد.
درمان:
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى: از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى: تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع: فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى: رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت: بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس: در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد
نظر شما