شگردها و تفاوت های «بازاریابی خودرو» در دنیا و ایران / تاثیر نسل های انسانی «Y»، «X» و «Z» بر خودروسازان

پرشین خودرو - در دنیای امروزی، بازاریابی از طریق متقاعد سازی مشتریان و جلب رضایت آنها، انجام می شود و داشتن یک استراتژی مشخص، مشتریان را به مشتریان وفادار تبدیل خواهد کرد.

در گفت و گوی «پرشین خودرو» با کامران صحت - متخصص بازاریابی- به طور خاص وضعیت بازاریابی خودرو در کشورهای دیگر و ایران و همچنین چشم انداز بازار خودرو، مورد کند و کاو قرار گرفته است.

 

*****

 

*بازاریابی، یک استراتژی مشخص برای ارتباط برقرار کردن با مشتری است و این که رضایت مشتری جلب شود. در نهایت و عملاً هم در چارچوب این استراتژی، باید فروش محصول اتفاق بیفتد.

در حوزه خودرو، وضعیت بازاریابی در کشورهای دیگر در مقایسه چگونه هست و چرا در کشور ما، بازاریابی رشد مناسبی نداشته است؟

 

-فرآیند بازاریابی فروش، در هر کشور متفاوت است، اما متاسفانه ما شرایط جدید بازار را چندان درک نکرده ایم. بخش قابل توجهی از مشکلات کنونی ما، به خاطر این است که تغییراتی در دنیا اتفاق افتاده ولی ما متناسب با آن تغییرات، نتوانسته ایم تغییر کنیم.

برای مثال، سازمان ها و شرکت های دنیا در یک دوره خاص، سیاست «محصول مداری» را در پیش گرفته بودند. در دوره محصول مداری، هر کالایی که شرکت ها تولید می کردند، مشتری خریداری می کرد.

بعداً عصر جدیدتری به نام عصر «مشتری مداری» شروع شد. در دوره مشتری مداری، اتفاقات خوبی رخ داد و البته برخی نتایج منفی هم داشت. چون مشتری، مبنا شد در نتیجه گفته شد بر اساس این که مشتری چه نیازهایی دارد شرکت، محصول یا خدمت مورد نظر مشتری را ارائه کند.

با این حال، دوره مشتری مداری هم در دنیا، چندان به نتایج مطلوبی نرسید. بنابراین دنیا حرکت کرد به سمت اتفاقات جدیدی که به آن «سرویس محوری» می گفتند یعنی مبنا، خدمات است. در این چارچوب، بحث این است که هر شرکت که بتواند خدمات بهتری ارائه کند، مشتریان بیش تری جذب می کند.

در ایران اساساً خدمت دهی، کار سختی است. به علت این که در حوزه خدمات رسانی، یک بحث فرهنگی داریم و یک مقدار زمان می بَرد تا این  مساله حل شود. به عبارت دیگر، ما درک درستی از وضعیت بازار نداریم.

همین الان هم، اکثر تولید تولید کنندگانی که یک محصول ارائه می کنند، شاید این محصول تولید شده، کیفیت مورد انتظار مشتری را نداشته باشد. ما هنوز در همین دوره هستیم یعنی در بسیاری از محصولات ارائه شده به بازار، کیفیت مورد انتظار مشتری تامین نشده ولی مشتری مجبور است این محصولات را بخرد.

به این سبک از مشتری، گروگان می گویند یعنی ما هر چه تولید کنیم، خریدار یا مصرف کننده مجبور است خرید کند. بسته شدن بازارهای واردات نیز، به این موضوع دامن زد یعنی تولید کننده داخلی، هر چه را تولید کرد، مصرف کننده مجبور شد خریداری کند.

به همین دلیل، ساختارهای بازاریابی فروش در ایران، بر اساس مدل های جهانی رشد زیادی نداشته است. ما تصورات اشتباهی از بازاریابی داریم. به دلیل این که برخی افراد، «بازاریابی» را با «ویزیتوری» اشتباه می گیرند.

برخی تصور می کنند بازاریاب، فردی است که به جاهای مختلف می رود تا یک محصول و خدمت را ارائه کند و بفروشد. در حالی که اساساً ویزیتوری، یکی از فرآیندهای صد گانه بازاریابی محسوب می شود که به تعبیری، بازاریابی محسوب نمی شود.

بازاریابی، فرآیندی است که ما به کمک آن می خواهیم به فروش برسیم و به یک عبارت محصول بازاریابی، فروش است. برخی افراد هم، حتی بازاریابی را با تبلیغات اشتباه می گیرند و فکر می کنند تبلیغات، همان بازاریابی است. در حالی که تبلیغات، زیرمجموعه بازاریابی بوده و تبلیغات، مفهوم بازاریابی را ندارد.

 

*کشورهند در حوزه خدمات، صادرات موفقی دارد و به طور خاص در صادرات خدمات فناوری اطلاعات به صادرات قابل توجهی در حد 150 میلیارد دلار در سال رسیده است. وقتی شرکت های کشورهای دیگر ساعات شب را می گذرانند و تعطیل هستند، نیروهای متخصص هندی، کارهای مرتبط با حوزه فناوری اطلاعات آنها را انجام می دهند.

فرضاً هندی ها دقیقاً چه روحیاتی دارند که در صادرات خدمات موفق هستند ولی ایرانی ها آن روحیه را برای ارائه خدمات و جذب رضایت مشتری ندارند؟

 

-این موضوع، یک بحث فرهنگی است. یکی از افتخارات ایرانی ها این است که اعتقاد دارند در سنگواره های کاخ داریوش، هیچ نشانه ای از تعظیم ایرانی ها وجود ندارد. در حالی که ما می دانیم هندی ها به شدت بر ادب و احترام تاکید می کنند یا ژاپنی ها جدا از این که در زمینه کیفیت، خیلی کار کرده اند در حوزه ادب و احترام و ارتباط با مشتری، خیلی تمرکز کرده اند ولی ما همین گزینه را در ایران چندان برجسته نمی بینیم.

در صنعت هتلداری نیز که یک صنعت خدمت رسانی به مشتری بوده و مبنای آن، خدمات است، می بینیم که آموزش های خوبی ارائه نشده و کنترل های لازم در فرآیندهای آموزشی طراحی نشده. این وضع، باعث شده که ما در حوزه خدمات، چندان موفق نباشیم.

در کشورهایی که بر آداب معاشرت و احترام به ارباب رجوع، تاکید شده و این نوع آموزش ها اجرا شده و نظارت بر اجرا نیز وجود داشته، فروش خدمات محقق شده است. در مقابل، در کشورهایی که در این حوزه ها کار نشده، فروش خدمات نیز تحقق پیدا نمی کند.

ما به شدت در آموزش مساله داریم و از طرفی، در اجرای فرآیندهای آموزشی هم، مشکل داریم. اساساً آموزش دادن، یک فرآیند بوده که باید در این حوزه، برنامه ریزی شود. در عین حال، اجرای درست این آموزش ها نیز اهمیت دارد.

کشور ما در صنعت توریسم یعنی از نظر طراحی مقاصد توریستی ، رتبه یک تا پنجم دنیا را دارد ولی از نظر جذب توریست، جایگاه مناسبی در دنیا نداریم. برای مثال، در حوزه زیرساخت های صنعت توریسم از قبیل هتلداری، ما می توانیم تعداد هتل های پنج ستاره ایران را با ترکیه مقایسه کنیم.

این نوع نشانه ها، نشان می دهد که ما در حوزه خدمات نیز، چندان برآیند مطلوبی نداریم. برای مثال، یک شهر توریستی مثل آلانیای ترکیه (جنوب ترکیه)، چند برابر کشوری به نام ایران، هتل پنج ستاره دارد.

 

*کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا، از نظر سابقه تولید خودرو، پیشگام هستند و بیش از صد سال در صنعت خودرو سازی قدمت دارند. الان شرکت ژاپنی تویوتا رتبه اول فروش خودرو را در دنیا کسب کرده و بعد از آن شرکت های «فولکس واگن» آلمان و «جنرال موتورز» آمریکا رتبه های دوم و سوم شرکت های پرفروش دنیا را به خود اختصاص داده اند.

قاره اروپا در تولید انواع خودرو در دنیا پیشتاز بوده ولی چرا در حال حاضر از نظر تعداد فروش از شرکت های آسیایی که با چند دهه تاخیر خودروساز شده اند، عقب افتاده است؟

 

-ما یک بحث در دنیا داریم که تاکید می کند مرغوبیت از کیفیت، مهمتر بوده و این جمله، یک جمله مهم است. در حالی که شاید سوال شود که مگر مرغوبیت با کیفیت چه فرقی دارد.

مرغوبیت می گوید کیفیت در انتظار مشتری، مهم است یعنی ما باید ببینیم که یک مشتری، چه انتظاری از یک محصول دارد که ما آن محصول را به او ارائه کنیم. برای مثال، چند سالی است که بازار چین، در دنیا به شدت در حال رشد است.

این اتفاق، مشابه همان اتفاقی است که در یک دوره راجع به کیفیت پایین محصولات کره ای صحبت می شد. در یک دوره که ژاپن در صنعت خودرو سازی دنیا قدرتمند بود، محصولات شرکت های کره ای «هیوندای» و «کیا» وارد بازار شد.

آن موقع، نگاه ما نسبت به کیفیت محصولات شرکت های کیا و هیوندای، همین نگاهی بود که ما در سال های اخیر نسبت به خودروهای چینی داشتیم. حتی هم اکنون، همان نگاه را نسبت به محصولات شرکت های چینی داریم ولی در هر یک از این دوره ها، تغییراتی در بازار اتفاق افتاد.   

اروپا تاکید خودش را بر کیفیت گذاشت و این تاکید بر کیفیت، باعث شد قیمت تمام شده تولید محصول بالا برود. وقتی که قیمت تمام شده بالا رفت، اتفاقات دیگری هم، در بازار رخ داد و نمی توانست بازار هدف را پوشش بدهد.

در آن دوره، ژاپنی ها مدل های دیگری را مطرح کردند که یکی از آنها کیفیت بود و دوم، خدمت محوری بود. اساساً در ژاپن، یک خانواده موفق، خانواده ای است که خودروی تویوتا دارد به خصوص قبل از این که فرد، ازدواج کرده باشد خودروی تویوتا را خریده باشد. چون که شرکت تویوتا، کمک هزینه ازدواج هم پرداخت می کند.

تویوتا در ژاپن، یک تفکر است یا یک لایف استایل (سبک زندگی) یا فرهنگ است. به همین دلیل، شرکت تویوتا توانست موفق شود. البته تفکرات ناسیونالیستی هم مطرح بود یعنی وقتی تویوتا وارد کُره جنوبی شد، پیش بینی می کرد که خیلی بفروشد.

به دلیل این که کره ای ها به شدت به شرکت های تولید کننده خودشان مثل کیا و هیوندای اعتقاد داشتند، شرکت تویوتا در کره جنوبی چندان موفق نبود. این نوع اتفاقات هم، می توانست بر بازار تاثیر بگذارد ولی بازار جدید به سمت خودروهای چینی حرکت می کند و این نشانه آن است که ما به سمت مرغوبیت حرکت می کنیم.

ما اگر فرضاً صنعت خودرو را در نظر نگیریم، سال های زیادی است که اسم محصولات ژاپنی را نمی شنویم. در حالی که یک دوره بود که محصولات ژاپنی در جهان مطرح بود و گفته می شد کیفیت محصولات ژاپنی به خاطر مشاوره های ادوارد دِمینگ (متخصص آمریکایی مدیریت کیفیت) است.

البته برخی اعتقاد دارند که ژاپنی ها، اوارد دمینگ را از آمریکا دزدیدند و بعضی معتقدند که خودش با رضایت به ژاپن رفت.

در نهایت، توجه به کیفیت، جواب نداد و به همین دلیل، ژاپن از دومین قدرت اقتصادی جهان سقوط کرده و در رتبه سوم قرار گرفته است. بعضی ها اعتقاد دارند در آینده نزدیک، کشور هند جای ژاپن را خواهد گرفت و ژاپن به رتبه چهارم جهان، سقوط خواهد کرد.

علت اساسی این سقوط نیز، همین تفکری است که به آن اشاره کردم. چرا که بازار کنونی به سمت مرغوبیت حرکت می کند. همه بنگاه هایی که بتوانند محصولات مرغوب ارائه کنند، می توانند در بازار موفق شوند.

 

بازاریابی خودرو

 

*محصولات چینی از نظر کیفیت به پای محصولات شرکت های برتر دنیا نمی رسند. آیا موفقیت چین ناشی از قیمت کمتر محصول و  نیروی کار ارزان آن است؟

 

-قطعاً همین طور است ولی به طور کلی، ما دو بازار هدف داریم که یکی از آنها، بازار عام (Mass Market) است. یک سوال این است که شرکت کیا موتورز کره جنوبی، چگونه بازار را گرفت؟

شرکت کیا موتورز، یک تکنیک داشت و خودرویی به نام «پراید» تولید کرد. این شرکت، توانست با تولید پراید، بخش قابل توجهی از بازار را به خودش اختصاص بدهد. ما به این نوع بازار، مَس مارکِت یا بازار عام می گوییم.

بعداً مدیران کیا موتورز گفتند ما اینقدر خودروی ارزان قیمت نداریم. به همین دلیل آهسته اهسته این شرکت، سراغ این رفت که تفاوت قیمتی ایجاد کند. بر این اساس، شرکت کیا، بعد از این که جای خودش را در بازار ایجاد کرد، از آن سبک از تولیدات فاصله گرفت و به سمت سرمایه گذاری مورد نظر خودش رفت.

در این دوره، شرکت کیا به سمت تولید خودروهای با آپشن های بیش تر و قیمت های متفاوت تر رفت. از طرف دیگر، چینی ها، خیلی بر کیفیت تاکید ندارند ولی فروش خوبی دارند چون گفتند مبنا، مرغوبیت است.

یک خودروی چینی ارزان قیمت، تمام آپشن ها یا حداقل 60 درصد آپشن های خودروهای مرسدس بنز را دارد و با قیمت مناسب تری در بازار به فروش می رود. به دلیل این که بازار آینده، بازار مرغوبیت است و نه کیفیت، امروزه چین موفق شده.

دلیل این که ما بازار جهانی فرش را از دست دادیم، همین است. در سال های گذشته، صادرات فرش ایران، دو میلیارد دلار بود ولی در سال جاری، صادرات فرش ایران به 60 میلیون دلار رسیده که یک عدد خنده دار است.

علت کاهش صادرات فرش ما این است که چینی ها فهمیدند نسل گذشته به فرش به عنوان کالای سرمایه ای نگاه می کرد. چینی ها گفتند نسل جدید، فرشی نمی خواهد که فرضاً 70 سال عمر کند. اساساً تولید فرشی که بخواهد 70 سال عمر کند، قیمت تمام شده آن به شدت افزایش پیدا می کند.

 

*هنوز خودروهای شرکتی مثل بنز آلمان که لوکس و لاکچری هستند مشتری دارد. این شرکت چه کاری انجام داده که در حال حاضر هم، افراد خاصی سراغ خرید این خودرو می روند حتی با قیمت بالاتر؟

 

-اولاً ما باید بازار را تقسیم کنیم. یک بازار، بازار عام است و یک بازار هم داریم به نام نیش مارکت (Niche Market) یا بازار خاص.  ما نمی گوییم  که فرش ایران اصلاً فروش نمی رود. چرا که در هر صورت، همین الان فرش ایران صادر می شود و یک مقدار صادرات فرش داریم.

با این حال، باید به دو مقوله دقت کنیم. اول این که ما به کدام بازار می فروشیم و آیا در مَس مارکت کار می کنیم یا نیش مارکت؟ چرا که این دو نوع بازار، با همدیگر متفاوت هستند. این یک قاعده بوده ولی بحث دوم این است که نسل قبلی، به خرید آن سبک از تولیدات تاکید داشت ولی نسل جدید به خرید این نوع محصولات تاکید ندارد.

اصولاً ما سه نسل از افراد در بازار داریم. یک نسل، نسل ایکس (X Generation) است که متولدین سال های دهه 1310 تا دهه 1340 شمسی هستند. نسل وای یا ایگرگ (Generation Y)، متولدین دهه 1350 تا اواخر دهه 80 هستند. نسل سوم، نسل زِد (Generation Z)، متولدین دهه 90 هستند که دو، سه سال دیگر وارد بازار می شوند.

این نسل سوم، به چیزهایی که من فکر می کنیم چندان تاکید ندارد. به همین دلیل، این نسل در حال تغییر دادن سبک بازار است. البته این صحبت من به معنای این نیست که شرکت مرسدس بنز، در آینده تعطیل خواهد شد بلکه معنای آن این است که مرسدس بنز، در حوزه «نیش مارکت» کار می کند.

مرسدس بنز، هیچوقت به این موضوع فکر نکرده که خودرویی تولید کند که همه مردم خریدار آن باشند. مدیران شرکت مرسدس بنز، می گویند خط مشی سازمان ما مشخص بوده و با همین خط مشی موفق می شویم همچنان که موفق هستیم.

 

*در حال حاضر، شرکت تویوتا بیش ترین فروش خودرو را در ایالات متحده آمریکا دارد. البته بعضی کارشناسان می گویند چون شرکت های خودرو سازی آمریکا به خاطر تهیه قطعات الکترونیکی و برقی دچار بحران شده اند، شرکت تویوتا در بازار آمریکا موفق شده.

به هر حال، یک شرکت غیر آمریکایی یعنی یک شرکت ژاپنی، محصولاتش در آمریکا پُرفروش شده و بیش از شرکت های آمریکایی و با سابقه «فورد» و «جنرال موتورز» فروخته است. از نظر شما، شرکت تویوتا چه سیاستی را در پیش گرفته که توانسته مشتریان آمریکایی را برای خرید خودروهای خود قانع کند؟

 

-از نظر آماری 70 درصد سهام شرکت تویوتا، متعلق به آمریکایی ها است. بنابراین، اگر راجع به تویوتا صحبت می کنیم، مفهومش این نیست که تویوتا، یک شرکت ژاپنی است. شرکت تویوتا، عملاً آمریکایی بوده و فقط تفکر ژاپنی در آن حاکم است یعنی تویوتا بر خدمت محوری تاکید دارد.

شرکت تویوتا، می گوید من تولیدی دارم و از موقعی که شما تماس می گیرید تا من بابت ارائه خدمات به خودروی شما برسم 7 دقیقه طول می کشد. امروزه یکی از مولفه های موثر، سرعت خدمت رسانی است. پس تویوتا توانست با ارائه خدمات، موفق شود.

شرکت های فورد و جنرال موتورز، محصولات کیفیت محور، تولید کردند ولی ژاپن، علاوه بر کیفیت، در حوزه خدمات هم موفق عمل کرد. در حالی که ارائه خدمات برای شرکت های فورد و جنرال موتورز، مهم نبود ولی تویوتا توانست با این نوع ویژگی ها، بازار را به نوعی تسخیر کند.

 

*در کشور ما دو شرکت بزرگ خودروساز فعالیت دارند و حدود 90 درصد از خودروهای تولید شده در هر سال را تولید می کنند. در مقابل، شرکت های کوچک خودرو سازی ایران، تولیدات زیادی ندارند و تیراژمجموع تولیدات آنها به 100 هزار دستگاه هم نمی رسد.

در حال حاضر، این دو شرکت بزرگ برای فروش محصولات خودشان بین ثبت نام کنندگان و متقاضیان، قرعه کشی می کنند. آیا به دلیل این که در ایران، تقاضای خرید خودرو بیش از تولید و عرضه خودرو هست، این دو شرکت به بازاریابی توجه نمی کنند ولی در مورد محصولات گران قیمت مجبورند که به بازاریابی توجه کنند؟

 

-قطعاً این دو شرکت مجبورند در حوزه محصولات گران قیمت به بازاریابی توجه کنند. اگر بازار هدف این دو کمپانی تولید کننده خودرو را بازار عمومی یا بازار عام در نظر بگیریم، با توجه به تفکری که حاکم است، در اینجا بازاریابی، خیلی مهم نیست.

به این صورت که در این حالت، مشتری، مشتری گروگان است و عرضه و تقاضا با همدیگر همخوانی ندارد. در نتیجه، هر چیزی که تولید شود مشتری خریداری خواهد کرد ولی در مورد محصولات گران قیمت، اوضاع فرق می کند.

در دوره ای که شرکت سایپا، خودروی «سیتروئن سی 5/ C5» را وارد بازار کرد، پروژه موفقی نبود چون  این برند، از نظر مصرف کننده با درآمد خاص، برند موفقی نبود. به همین دلیل، خودروی سی 5، در ایران، خیلی موفق نشد.

اگر این شرکت ها بخواهند خودروهای گران قیمت تولید کنند، به طور طبیعی پروژه های موفقی نخواهد بود. بر همین اساس است که شرکت مرسدس بنز هرگز به دنبال این نیست که خودروی ارزان به بازار عرضه کند که همه افراد بتوانند خریداری کنند. چون با این کار، دیگر نامی از مرسدس بنز نمی ماند.

شرکت های ایران خودرو و سایپا نیز در حوزه تولید خودروهای گران قیمت، قطعاً به مشکل برخورد می کنند. به همین دلیل، نمونه پروژه های شکست خورده آنها را در ایران می بینیم. در آینده نزدیک هم، اگر بخواهند در این حوزه کار کنند، قطعاً باید سازمان را ریبرند (بازسازی برند/ Rebrand) کنند تا بتوانند به نتایج مطلوبی برسند.

 

*الان شرکت های کوچک خودرو سازی ایران، عمدتاً خودروهای گران قیمت تولید می کنند ولی تیراژ تولید آنها زیاد نیست. از این نظر، آیا شرکت های بزرگ خودرو سازی یعنی ایران خودرو و سایپا، با توانمندی های زیادی که دارند و نیروهای مهندسی و خلاقی زیادی جذب کرده اند، نمی توانند رقیب جدی برای تولیدات شرکت های کوچک باشند؟

 

-قطعاً نمی توانند رقیب جدی باشند. در دوره ای که تویوتا می خواست خودروی گران قیمت وارد بازار کند، شرکت «لکسوس» را خرید. چرا که ما نمی توانیم با همان برند شناخته شده، در حوزه دیگری موفق شویم.

برای موفق شدن در بازار، نیاز به برند جدید وجود دارد. ممکن است دو شرکت خودرو سازی به این فکر بیفتند که در حوزه ایجاد یک برند جدید، کار کنند و بتوانند آن را به عنوان یک برند لوکس، به بازار معرفی کنند.

 

*شرکت تویوتا، شرکت لکسوس را دارد و از طریق آن خودروهای لوکس تولید می کند ولی از طرف دیگر شرکت آمریکایی «سایون» را خریداری کرد که جوان پسند و ارزان قیمت بود ولی شرکت سایون عملاً شکست خودرو و تعطیل شد.

در حال حاضر، آقای فاطمی امین وزیر صنعت، معدن و تجارت، بر تولید سالیانه 3 میلیون خودرو در سال 1404 تاکید دارد. با توجه به تجربه شرکت های خارجی، اوضاع شرکت های ایرانی چگونه خواهد شد و آیا ضروری است که خودرو سازان به بازاریابی توجه کرده و رضایت مشتری را جلب کنند؟

 

-به طور قطعی می توان گفت که سازمان های نسل جدید حتی در داخل ایران و در همین دوره ای که در تحریم هستند، مجبورند به بازاریابی فکر کنند. یک نکته را فراموش نکنیم که بازاریابی، در دوره ای که عرضه و تقاضا با هم همخوانی ندارد، وظیفه دارد.

وظیفه بازاریابی در این دوره، ارتباط با مشتری است. بنابراین، بازاریابی الزاماً مفهومش این نیست که تعداد مشتری را افزایش بدهد. ما نمونه هایی از ارائه خدمات را در شرکت هایی مثل ایران خودرو می بینیم.

در حوزه شرکت های خدماتی، شرکت امداد خودرو که متعلق به ایران خودرو است، از نظر ارزش برند، معتبرترین برند خدمت رسانی در صنعت خودرو حسوب می شود. این موضوع، نشانه این است که اگر این شرکت ها صرفاً بر حوزه فروش کار کنند، به نتیجه نمی رسند.

به همین دلیل، شرکت های خودرو سازی ایران، با یک برند جدید، سعی کرده اند خدمات متفاوت ارائه کنند و گارانتی های مختلف طلایی و نقره ای ارائه می کنند تا یک مقدار در حوزه رضایت مشتری و حفظ مشتری کار کنند.

این ما هستیم که فکر می کنیم شرکت های خودرو سازی، در این حوزه ها کار نکرده اند. شرکت ایران خودرو، در سال 1383 کتابی را چاپ و در مهد کودک ها توزیع کرد. عنوان کتاب این بود: «من سمند سریرم، واسه بچه ها می میرم».

هدف از این کار، اثرگذاری بر نسل بعدی مشتری ها بود. آن موقع تولید پژو 206 هم شروع شده بود و در این کتاب، عکس خودروهای جدید ایران خودرو منتشر شده بود برای این که بتواند روی نسل آینده مشتری تاثیر بگذارد. قطعاً این سازمان و شرکت ها، برای نسل آینده، در حال برنامه ریزی هستند.

 

*یعنی از نظر شما، الان این دو شرکت خودرو سازی ایران، استراتژی بازاریابی دارند؟

 

-قطعاً این استراتژی را دارند. من با این دو مجموعه در حال همکاری هستم. برای مثال، در شرکت سایپا یدک، از 100 نفر مصاحبه استخدام گرفتیم ولی قرار بود 5 نفر استخدام شوند به عنوان کارشناسان پذیرش مجموعه های سایپا یدک در کُل کشور.

 

کد خبر 136573

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha