به گزارش پرشین خودرو، آنها در سکوت کامل خبری دو سه سالی روی این پروژه کار کردند و در نهایت خودرویی خاص و متفاوت به اسم CLS را بیرون دادند. محصولی که در زمان خودش از نظر فرمت طراحی بیرقیب بود.
برای بنز مهم این بود که در لیست فروش شرکت رقیب هنوز مدل همکلاس برایش وجود نداشت و این بزرگترین شانس آنها بود.
در واقع نزدیکترین خودرو بامو، سری 6 کوپه واقعا کوپه بود. یعنی یک 2 در کشیده. باید اعتراف کرد باواریاییها 8 سال تمام خون دل خوردند تا اینکه سرانجام توانستند رقیبی درخور برای سیالاس پیدا کنند. آنها روی همان ساختار سری 6 یک نمونه 4 در به اسم گرن کوپه تولید کردند. تازه از سال 2012 بود که رقابت این دو برند با آن دو مدل جدی شد.
وقتی مرسدس برای تقویت مدلهای استاندارد سراغ زیرمجموعه تیونینگ خود یعنی AMG رفت، بامو با کمی تاخیر از M-Power کمک گرفت. تا اینکه مدتی بعد باواریاییها پیش افتادند. آنها به لطف تیونری که به آن اطمینان کامل داشتند، سطح تواناییهای این سری 6 را به طرز چشمگیری ارتقا دادند. این گروه، آلپینا نام داشت. تیونری که بدون کمک امپاور بهتنهایی آتشبازی به راه میانداخت. مرسدس هنوز برای این حرکت بامو پاسخی پیدا نکرده است.
رودرروی هم
بعد از تمام این توضیحات، سوال مهمی که پیش میآید این است که بالاخره امپاور بهتر عمل کرده یا آلپینا؟ بیایید همهچیز را از ابتدا شروع کنیم. مهندسی واقعی وقتی خودش را نشان میدهد میفهمیم هر دو خودرو از یک بلوک پیشرانه استفاده میکنند. یعنی همان موتور معروف S63B که حجم دقیقش 4395 سیسی و آرایش آن هشت سیلندر Vشکل است.
امپاور برای این پیشرانه از یک توربوشارژ بزرگ مدل MSD بهره گرفته است. سیستم پرخورانی که روی دیگر مدلهای M نیز میبینیم. ام6 به لطف همین سیستم توانسته 562 اسببخار نیرو را در 6000 دور در دقیقه و 680 نیوتنمتر گشتاور را در 1500 دور در دقیقه فراهم کند اما از آنسو، آلپینا برنامه دیگری را طرحریزی کرده بود. آنها برای بی6 از دو توربوشارژر کوچک بوش استفاده کردند. به همین دلیل خروجی عدد 591 اسببخار در 6000 دور در دقیقه و گشتاور 800 نیوتنمتر در 3500 دور در دقیقه را نشان میدهد.
آلپینا کاری با موتور کرده که میزان تحمل آن را تا مرز 7500 دور در دقیقه بالا برده ولی موتور امپاور بیش از 7200 دور در دقیقه تاب نمیآورد. برتری ملموس بی6 در قسمت قوای محرکه باعث افزایش وزن آن نیز شده است. بهطوریکه جرم خالص بدون آب، روغن و بنزین آن 2020 کیلوگرم محاسبه شده است. در حالیکه ام6 دقیقا 20 کیلوگرم سبکتر از آب درآمده است. جای تعجبی ندارد که دو خودرو از نظر ابعاد نیز شبیه به هم باشند. اما آلپینا به خاطر خواص اسپرتترش کمی نزدیک به زمین و به دلیل نصب یک بادیکیت کمی عریضتر شده است. یعنی طول، عرض و ارتفاع آن به ترتیب 5016، 1900 و 1371 میلیمتر شده در حالی که امپاور ابعادی معادل 5016، 1894 و 1394 میلیمتر پیدا کرده است. این قد و قواره برای خودرویی که خودش را یک کوپه معرفی میکند واقعا چشمگیر است.
اما در حقیقت بامو M6 بیشتر به یک جیتی واقعی شبیه است. یعنی هم خواص جوانگرایانه دارد و هم اینکه میتوان برای مسافرت و پیمایشهای معمولی رویش حساب کرد.
چراکه فضای داخلیاش 2.76 متر مکعب شده در حالیکه B6 برای سرنشینان خود فضایی 2.49 متر مکعبی تدارک دیده است. دلیل این کاهش فضا، استفاده از صندلیهای بزرگ و به عبارتی مسابقهای است که البته باب میل مشتریان عادی نخواهد بود. از آنجا که آلپینا اغلب عادت دارد روی تیونینگهایش سیستم صوتی خاص نصب کند، بخش بزرگی از حجم صندوق عقب را نیز قربانی یک سابووفر بزرگ کرده است. حالا فضای صندوق آن 350 لیتر و فضای صندوق امپاور 368 لیتر است. جسارت بی6 را در قسمت جعبهدنده نیز میبینیم.
آنها سراغ گیربکس حرفهای 8 سرعته اتوماتیک رفتهاند در حالیکه ام6 از همان مدل 7 سرعته استفاده میکند با این تفاوت که ساختار جعبهدنده امپاوریها دو کلاچه است ولی ساختار رقیب اتوماتیک معمولی. نکته جالب آن است که سیستم انتقال قدرتی که واسط بین جعبهدنده و موتور است، در هر دو بهصورت RWD (محور متحرک عقب) در نظر گرفته شده است. آلپینا که امضای همیشگیاش آن دو جفت رینگ شلوغ آلیاژی است، از تایرهای 255.35 میلیمتری در جلو و 295.30 میلیمتری هر دو جفت 20 اینچی در عقب استفاده کرده است.
در مقابل امپاور با تمرکز روی توانمندیهای پایداری سراغ لاستیکهای 265.35 میلیمتری در جلو و 295.30 میلیمتری در عقب که هر دو آنها نیز 20 اینچی شدهاند، رفته است. افسارگسیختگی بی6 در تولید اسببخارهای بیشتر، برایش مصرف سوخت بالاتر را به همراه آورد. یعنی این سری 6 زیبا با یک باک 70 لیتری بهصورت میانگین در هر 100 کیلومتر چیزی حدود 12 لیتر بنزین نیاز دارد. اما امپاور که زیر نظر مهندسان باواریایی فعالیت میکند با یک باک حجیمتر 80 لیتری، مصرف میانگینی معادل 9.6 لیتر در هر 100 کیلومتر دارد. با وجود برتری بی6 تقریبا مطمئن شدهایم که او در قسمت شتابگیری نیز عملکرد بهتری از خود نشان میدهد. ولی واقعیت حیرتانگیز آن است که هر دو خودرو در قسمت شتاب صفر تا صد رکورد 1/ 4 ثانیهای را کسب کردهاند.
در ادامه آلپینا صفر تا 160 را در 4/ 8، صفر تا 200 را در 13، صفر تا 250 را در 3/ 22 و در نهایت صفر تا 300 کیلومتر در ساعت را در 47 ثانیه میپیماید. امپاور نهایت تلاش خود را کرد که در بحث شتابگیری کم نیاورد ولی در سرعتهای بالاتر قافیه را واگذار کرد. بهطوریکه شتاب صفر تا 160 آن 6/ 8، صفر تا 200 معادل 5/ 13، صفر تا 250 معادل 6/ 23 و در نهایت صفر تا 300 کیلومتر در ساعت را در 57 ثانیه ثبت کرده است. وزن کمتر و گیربکس بهتر ام6 کار خود را به بهترین روش ممکن در شتاب صفر تا صد نشان داد ولی در ادامه مغلوب دو توربوشارژر رقیب شد. آلپینای فوق 400 متر را 12 ثانیهای با سرعت 192 کیلومتر در ساعت طی میکند. امپاور سایه به سایه او را با رکورد 2/ 12 ثانیهای و سرعت نهایی 190 کیلومتر در ساعت تعقیب میکند. پیمایش مسیر صاف یک کیلومتری برای بی6 دقیقا 6/ 21 ثانیه و برای ام6 فقط با 2/ 0 ثانیه اختلاف پیموده میشود. خبر بد برای طرفداران M6 آن است که B6 برتری خود را در زمینه شتاب ثانویه نیز حفظ کرده است.
این خودرو 60 تا 100 کیلومتر در ساعت را 2 ثانیهای میپیماید. 80 تا 120 را 2/ 2 و 100 تا 180 کیلومتر در ساعت را 5/ 6 ثانیهای ثبت کرده است. در حالیکه حریف 60 تا 100 کیلومتر در ساعت را در 9/ 1، 80 تا 120 را در 3/ 2 و 100 تا 180 کیلومتر در ساعت را در 8/ 6 ثانیه طی میکند. سرعت نهایی بامو آلپینا B6 328 کیلومتر در ساعت ثبت شده است. همه میدانند که امپاور همیشه بهصورت استاندارد سرعت نهاییاش را روی 250 کیلومتر در ساعت کنترل میکند. بهعنوان آخرین آیتم مقایسهای این را در نظر داشته باشید که قیمت بی6 با این همه برتری 135 هزار دلار و قیمت ام6 چیزی بیش از 155 هزار دلار است.
نظر نهایی
دیگر جایی برای دفاع از امپاور نمانده است. این خودرو تقریبا در همه قسمتهای فنی از حریفش کم آورد. این به دلیل ضعف آنها نیست، بلکه دلیل اصلیاش برتری فوقالعاده آلپینا بوده است. بی6 مانند یک تیونر حرفهای عمل کرده بود.
ظاهر پروژهشان بسیار باوقار و متین ولی در باطن بسیار آتشین و تندمزاج. راستش را بخواهید بی6 با استفاده از نقطه ضعف ام6 کارش را پیش برده بود. در حقیقت هرجایی که امپاور به خاطر مسائل استراتژیک مجبور به محافظهکاری شده بود، آلپینا همان نقطه را تقویت میکرد. حال سوال مهم این است که چرا شانس با خودرویی که هم قویتر است و هم ارزانتر، یار نیست؟ جواب این سوال ساده نیست.
باواریاییها آن را طی 100 سال فراز و نشیب کسب کردهاند. از نظر بخش موتوراسپورت بامو، جوانگرایی به معنای حذف تمام لذتهای واقعی یک خودرو نیست. سفت و سخت شدن سیستم تعلیق، فرمانپذیری بسیار تند و صندلیهای مخصوص خودروهای رِیس، آپشنهایی نیست که هر کسی را به سمت خود بکشد. در حقیقت رمز موفقیت و فروش بالای این سری 6 آن است که آنها با استادی تمام هم افراد پا به سن گذاشته محتاط را در نظر گرفتهاند و هم جوانترهای هیجانطلب را.
کوپهای که دوستش داریم
شاید عجیب به نظر بیاید ولی تجربه نشان داده خودروهای کوپه آنقدر که پذیرای خواص اسپورت هستند، میزبان لوکسگرایی نیستند. یعنی هرچه محصول تجملی در دنیاست در 99درصد مواقع یا سدان هستند یا شاسیبلند فولسایز.
این تصور کلیشهای و سنتی حدود 40 سال پیش توسط بامو مورد تهاجم واقع شد. سال 1976 باواریاییها برای اولینبار از یک محصول 2 در صندوقدار که ترکیبی بود از مدلهای لوکس و نسخههای اسپورت، رونمایی کردند. این خودرو «سری 6» نام گرفت. خودرویی که از یکسو به دلیل کوپه بودنش مورد توجه جوانترها واقع میشد و از سوی دیگر به دلیل تجملی بودنش از سوی متمولان جامعه با استقبال روبهرو شده بود.
نه آنقدر بزرگ بود که دنیای سری 7 را به خطر بیندازد و نه آنقدر کوچک که سری 3 را به چالش بکشد. بامو در همان سال اول عرضه، موفقیت این خودرو را تضمین کرد. استفاده از یک موتور 2/ 3 لیتری 220 اسببخاری، موجی از محبوبیت را برای او به ارمغان آورد. نسل اول سری 6 تا سال 1989 یکسره تولید شد ولی ناگهان بنا به دلایلی که بعدها از آن بهعنوان فلسفه توسعه یاده شده بود، تولیدش متوقف شد. شرکت در این فاصله کار روی سری 3، سری 5 و سری 7 را پیش برد و برای اولینبار شاسیبلندی به اسم X3 را روی کار آورد. خواب زمستانی سری 6 چیزی حدود 15 سال طول کشید.
بازگشت این خودرو در 2003، توفانی بود. خودروی جدید باواریاییها یک کوپه سایز بزرگ با مشخصات فنی خیرهکننده و ظاهری بسیار شیک بود. این محصول از سوی کارشناسان و طرفداران به «کوسه ماهی» معروف شد. انحنای زیبایی که از کاپوت جلو شروع میشد، روی سقف ادامه پیدا میکرد و در انتها روی سپر عقب خاتمه مییافت، واقعا چشمنواز بود. نسل دوم این خودرو طی 7 سال عمرش، تمام رکوردها را برای شرکت جابهجا کرد. تا اینکه اینبار دیگر بدون فوت وقت، سومین نسل در 2012 معرفی شد. یک سطح نوین از مهندسی بامو. این تمام داشتههای سری 6 جدید نبود.
شرکت برای اولینبار یک ویرایش 4 در را با اسم گرن کوپه معرفی کرد. پاسخی قابل قبول برای مرسدسبنز و آئودی A7 که حالا او نیز به جمع کوپههای صندوقدار اضافه شده بود. مدلهای 2 در سریعا وارد معرکه دعوا با مرسدسبنز SL شدند ولی شرکت روی ویرایشهای سدان حساب دیگری باز میکرد. درست از روزی که فروش این خودرو استارت خورد، فروش مرسدسبنز سیالاس با افول روبهرو شد.
این تلافی دردناکی بود که بامو بعد از 10 سال سر رقیب خالی کرده بود. بامو اساسا برای سری 6 پیشرانه سبکی در نظر نگرفته بود. نسخه پایه با موتوری 3 لیتری 315 اسببخار نیرو تولید میکرد. خیلی زود سر و کله بخش امپاور نیز پیدا شد اما راستش را بخواهید آنقدری که CLS63 AMG قدرت داشت M6 نداشت. از سال 2014 بامو با پر و بال دادن به تیونری که عضو رسمی خانواده باواریاییها نبود ولی همیشه مورد تفقد آنها قرار میگرفت، ورق برگشت. درباره آلپینا صحبت میکنیم. شرکتی که آنقدر خوب کار میکند که تولیداتش از سوی نمایندگیهای خدمات بامو قبول میشوند. این شرکت با چراغ سبزی که از شرکت دریافت کرده بود کاری کرد که پرونده سیالاسهای سری AMG در دم بسته شد!
دنیای ماشین
نظر شما